عقوق والدين
يكي از گناهان كبيره عقوق والدين است چنانچه حضرت رسول (ص) و حضرت امير(ع) و حضرت صادق و حضرت رضا و حضرت جواد عليهم السلام در روايتيكه در شماره كبائر از ايشان رسيده بكبيره بودنش تصريح فرموده اند بلكه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله چندين رسيده است كه از هر گناه كبيره بزرگتر شرك بخدا و عقوق والدين است و نيز از گناهاني است كه در قرآن مجيد و احاديث صحيحه بر آن وعده عذاب داده شده است.
در قرآن مجيد از قول عيسي بن مريم حكايت مي فرمايد كه خداوند مرا نيكوكار بما درم قرار داد و مرا ستمكار و بد عاقبت قرار نداد بسبب ترك نيكي بمادرم (سوره 19 آيه 34) و سبب اينكه ذكر پدر نكرده اينست كه آن حضرت پدر نداشت و لذا قبل از اين آيه در حكايت حضرت يحيي (ع) ذكر پدر و مادر هر دو شده است. (سوره 19 آيه 15)
و در اين دو آيه شريفه عاق والدين را بسه صفت ياد فرموده:
جبار (گردنكش و ستمگر)ن شقي (تيره بخت)، عصي (نافرماني كننده گنه كار) و بهريك از آنها وعده عذاب سخت داده شده، چنانچه درباره جبار مي فرمايد و نوميد شد هر گردنكش كينه ورزي پشت سراوست دوزخ و نوشانيده شود از آب چرك خون آلود، جرعه اي از آن بدهان مي برد ولي نتواند فرو برد (او را گوارا نباشد) و مرگ از هر سوي باو رو آورد لكن مردني نيست و از پس او است عذابي سخت و انبوه (سوره 14 آيه 15و16 و 17).
و درباره شقي مي فرمايد: اما آنها كه بدبختند در آتشند و ايشانرا در آتش ناله اي زار و خروشي سخت باشد، در آن آتش هميشه تا آسمانها و زمين برپا است جاويدانند مگر آنچه كه پروردگارت خواهد (سوره 11 ايه 106و107).
و درباره عصي مي فرمايد: و آنكس كه نافرماني خدا و پيغمبرش كند و بگذرد از مرزهاي خدا (و از حدود خويش تجاوز كند) فرودبردش در آتش كه جاودان در آن باشد و عذابي خوار كننده برايش باشد. (سوره 4 آيه 14)
عقوق والدين و اخبار
پيغمبر اكرم (ص) فرمودك از آزردن والدين بپرهيزند بدرستيكه بوي بهشت از هزار سال راه استشمام مي شود ولي عاق والدين و قاطع رحم آنرا نمي يابند. (وسائل الشيعه)
از همان حضرت مرويست كه فرمود: كسيكه پدر و مادر خود را به خشم در آورد خد ايرا بغضب درآورده است. (مستدرك)
و همچنين فرمود: كسيكه والدين خود را بيازارد مرا اذيت كرده و كسي كه مرا بيازارد خدا يرا آزرده و آزار كننده خدا معلون است (مستدرك كتاب نكاح باب 75)
و همچنين فرمود: عاق والدين هر عملي كه مي خواهد بجا آورد، هرگز داخل بهشت نخواهد شد. (مستدرك كتاب نكاح باب 75)
و نيز پيغمبر اكرم (ص) فرمود: سه طايفه اند كه در روز قيامت خداوند با ايشان سخن نمي فرمايد و نظر رحمت بآنها نمي كند و ايشان را پاك نكرده و از براي آنها عذاب دردناكي است ايشان شرابخواران و تكذيب كنندگان به قدر الهي و عاق والدين اند. (مستدرك كتاب نكاح باب 75)
عاق والدين آمرزيده شدني نيست
و كافي است در شقاوت عاق والدين كه جبرئيل (ع) بر او نفرين فرمود: هر كه پدر و مادر يا يكي از آنها را درك كند و او را از خود خشنود نسازد آمرزيده مباد و رسول خدا (ص) بر نفرين جبرئيل آمين گفت. (بحار الانوار)
و از حضرت صادق(ع) مرويست كه فرمود: ملعون است ملعون است كسي كه والدينش را بزند و كسيكه آزار به آنها رساند. (مستدرك ص631)
نماز عاق پذيرفته نيست
از حضرت صادق(ع) است كسي كه بپدر و مادرش از روي غيظ بنگرد در حاليكه والدين بر او ستم كرده باشند خداوند نماز او را نمي پذيرد.
(كافي) (پس چگونه است در صورتي كه باو نيكوكار باشند؟)
جوان محتضر و شفاعت پيمبر
رسول خدا (ص) بر بالين جواني كه در حال احتضار بود حاضر گرديد، آن حضرت كلمه شهادت را باو تلقين فرمود لكن جوان نتوانست بگويد، پرسيد: آيا مادر دارد؟ زني كه نزد او بود عرض كرد بلي من مادر او هستم فرمود: آيا بر او غضبناكي؟ گفت آري شش سال است باو حرف نزده ام، پس آن حضرت خواهش فرمود از او راضي شود مادر بخاطر آن حضرت از جوان درگذشت زبان آن جوان بكلمه توحيد باز شد حضرت باوفرمود: چه مي بيني؟ گفت مردي سياه و زشت روي بد بوي، مرا رها نمي كمند حضرت جمله اي يادش دادند (بحار الانوار-مستدرك) خواند و عرض كرد: مي بينم مردي سفيد رنگ خوشروي، خوشبوي و خوشمنظر رو بمن آورد و هيولاي مهيب اولي از من دور شده فرمود: همان جمله را تكرار كن پس از آن گفت آن هيكل موحشه بكلي محو گرديد.
پس آن حضرت شاد شد و فرمود: خدا او را آمرزيده آنگاه جوان از دنيا رفت. (بحار الانوار)
از اين حديث شريف استفاده مي شود كه يكي از آثار عقوق والدين سوء خاتمه و عاقبت به شري است كه شخص بي ايمان از دنيا مي رود و در نتيجه هميشه در عذاب خواهد بود. با اينكه تلقين كننده جوان رسول خدا (ص) بود تا مادرش از او راضي نگرديد نتوانست شهادت را بگويد و پس از رضايت مادر و خواندن آن كلمات ببركت رسول خدا (ص) پروردگار هم از او راضي شده او را آمرزيد.
عقوق چيست؟
مجلسي در شرح كافي گويد: عقوق والدين باين است كه فرزند حرمت آنها را رعايت نكند و بي ادبي نمايد و آنها را بسبب گفتاري يا رفتاري برنجاند و آزار و اذيت كند و در چيزهائيكه عقلا وش رعا مانعي ندارد نافرماني از آنها نمايد و اين عقوق گناه كبيره است و دليل بر حرمت آن كتاب و سنت و اجماع خاصه و عامه است. از حضرت صادق (ع) مروريست كمترين عقوق (ناسپاسي والدين) گفتن اف است (بروي پدر و مادر) و اگر خدا چيزي را از آن آسانتر ميدانست. از آن نهي مي كرد. و نيز از عقوق است بپدر يا مادر نگاه خيز و تند كردن. (كافي باب العقوق) و اميرالمومنين مرويس از عقوق ست محزون ساختن پدر يا مادر (مرآت العقول مجلسي) و از موارد قطعي عقوق كه گناه كبريه است ترك بر واجب مانند نفقه (مخارج روزانه و لباس و مسكن) در صورت احتياج پدر يا مادر مي باشد و بطور كلي آزردن خاطر والدين و رنجاندن و ناراحت ساختن آنها عقوق و حرام مسلم است.
روايات در اين مقام بسيار و به آنچه ذكر شده اكتفا مي شود.
وجوب نيكي به پدر و مادر
از آيات قرآن مجيد و اخبار اهل بيتن عليهم السلام استفاده مي شود كه نه تنها عقوق والدين يعني آزردن و رنجاندن آنها حرام و از گناهان كبيره است بلكه احسان و نيكي كردن و اداء حق آنها واجبست و ترك آن حرام مي باشد.
اينك بعضي از آيات اشاره مي شود:
1- در سوره البقره مي فرمايد و بالوالدين احسانا
2- سفارش نموديم انسانرا كه به والدين خود نيكي نمايد(سوره 29 آيه 7).
3- بانسان امر نموديم كه مرا و والدينش را سپاسگزاري نمايد. (سوره 31 آيه 13)
شكر از والدين را همراه شكر خود ذكر مي فرمايد و شكي در وجوب شكر پروردگار عالم عقلا نيست، پس شكر والدين هم واجبست.
4- حكم كرد پروردگارت كه جز او را نپرستيد و بپدر و مادر خود نيكي نمائيد (سوره 17 آيه 24و 25) در اينجا نيكي بپدر و مادر را رديف عبادات خود قرار داده است و چنانچه عبادت خدا واجب است احسان بوالدين هم واجب مي باشد.
بعد مي فرمايد اگر پيري بپدر يا مادر يا هر دو برسد، و محتاج خدمت تو گردند بايشان اف مگو (در حال انزجار و بتنگ آمدن از كسي اين كلمه استعمال مي شود و حضرت صادق (ع) مي فرمايد: اگر لفظي كمتر از كلمه اف در ترك عقوق والدين بود آن را ذكر مي فرمود و از آن نهي مي كرد) و زجر مكن و بانگ برايشان مزن و سخن ايشان را پاسخ درشت مده و به آنها سخن نيكو از روي حرمت و ادب بگو (يعني آنها را بنام مخوان بلكه بگو يا اباه يا اماه يا سيدي يا سيدتي) و بال تذلل و فروتني را برايشان فروآور و بايشان تكبر منما بلكه از روي رحمت و بخشش برايشان تلطف كن (چون تا ديروز تو محتاج ايشان بودي و امروز آنها بتو نيازمندند كه خدمت ايشان را بنمائي و دعا كن درباره ايشان و بگو پروردگار رحم كن و ببخشاي پدر و مادرم را همچنانكه مرا در خوردي پروانيدند.
تفسير آيه از حضرت صادق (ع)
ابي ولاد از حضرت صادق (ع) از معني و بالوالدين احسانا پرسيد فرمود: باينكه در مصاحبت اياشن نيكوكارباشي و اگر چيزي لازم داشتند پيش از آنكه از تو بخواهند به آنها بدهي و ناگفته رفع احتياجشان را بنمائي هر چند بي نياز باشند.
ودر معني قل لهماقو لاكريما فرمود: اگر ترا بزنند بگو خدا شما را بيامرزد و در معني و اخفض لهما فرمود: نگاه تند به آنها مكن و صداي خود را بلندتر از صداي ايشان منما و در راه رفتن برايشان پيشي مگير و در مجالس بر آنها مقدم مشو و دست خود را بالاي دستشان قرار مده. (كافي، باب البربالوالدين)
علامه مجلسي مي فرمايد: يعني در موقع عطاء بانها دست خود را بگير تا آنها از دستت بردارند.
برتر از جهاد
و هم از حضرت صادق (ع) است كه مردي در خدمت حضرت رسول آمده و عرض كرد: من مشتاق جهاد در راه خدايم. آن حضرت فرمود: پس جهاد كن در راه خدا بدرستيكه اگر كشته شوي نزد خداوند زنده اي و رزق داده مي شوي و اگر بميري اجر تو با خداست و اگر بسلامت برگردي از گناهان پاك مي گردي مثل روزي كه از ما در متولد شدي! عرض كرد: يا رسول الله پدر و مادري دارم كه هر دو پير شده اند و با من انس دارند و دوست ندارند كه از نزد آنها بيرون روم. آن حضرت فرمود: پس نزد ايشان بمان قسم بخدائي كه جان من بدست اوست هر آينه انس پدر و مادر بتو در يك شبانه روز، از جهاد يكسال بهتر است. (كافي، باب البر بالوالدين)
و نيز از رسول خدا (ص) است كه فرمود: نيكي كننده بوالدين باش، جايت در بهشت است و اگر عاق شوي جايت در آتش خواهد بود. (كافي)
نيكي به والدين كفاره گناهان است
و از اين حديث شريف معلوم مي شود كه نيكي بوالدين كفاره بسياري از گناهان است چنانچه مروريست كه مردي خدمت حضرت رسول (ص) آمد هست؟ حضرت فرمود: برو به پدرت نيكي كن تا كفاره گناهانت گردد. چون آن شخص رفت فرمود: اگر مادرش زنده بود نيكي باو بهتر بود. (بحار الانوار).
نگاه شفقت به پدر و مادر
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: نيست فرزند نيكوكار بپدر و مادرش مگر اينكه هرگاه از روي رحمت و محبت بوالدين خود بنگرد بهر نظري ثواب يك حج مقبوله برايش مي باشد: گفتند: يا رسول الله هرگاه در روز صدمرتبه چنين كند؟ فرمود: بلي بهر نظري ثواب حجي دارد. (بحار الانوار)
خوشنودي والدين خوشنودي خدا است
و نيز فرمود: خوشنودي خداوند با خوشنودي والدين است و خشم او با خشم ايشان است. (بحار الانوار ج16 ص 24)
يعني كسي كه والدين از او راضي باشند خدا هم از او راضي است و كسي كه والدين از او ناراضي باشند خدا هم بر او غضبناك است.
و فرمود: نيكي كننده بوالدين بيك درجه در بهشت از انبياء پائين تر است و عهاق والدين در جهنم با فرعونيان يك دركه فاصله دارد. (مستدرك)
دعاي ملائكه به نيكي كننده به پدر و مادر
و از حضرت اميرالمومنين (ع) است كه نيكي بوالدين بزرگتر واجب از واجبات الهيه است. (مستدرك)
رسول خدا (ص) فرمود: خداي را دو ملك است كه يكي از آنها مي گويد خدايا از هر شري و آفتي نيكي كننده بوالدين را نگهدار، و ديگري مي گويد: خدايا هلاك كن عاق والدينها را بسبب غضب فرمودنت به آنها (مستدرك الوسائل كتاب نكاح باب 86 ص 627) و البته دعاي ملك هم مستجاب است.
اثر دنيوي عاق شدن
عقويت عقوق والدين منحصر به آنچه از عقوبتهاي اخرويه كه ذكر شد نيست بلكه از گناهاني است كه آثار وضعيه دنيويه دارد چنانچه حضرت رسول (ص) فرمود: سه گناه است كه خداوند عقوبت آنها را در دنيا تعجيل مي فرمايد: عقوق والدين، ظلم به بندگان خدا، بدي كردن در مقابل احسان (جلد 16بحار الانوار ص 25) شايد حكمت در تعجيل اين عقوبتها براي عبرت ديگران است؟
نيكي به والدين و طول عمر
حضرت باقر(ع) فرمود: صدقه نهاني آتش قهر خدا را خاموش مي كند و نيكي كردن بوالدين وصله رحم عمر را زياد مي كند. (بحارالانوار ج16)
و در حديث ديگر فرمود: بخشش پنهاني و يكي به پدر و مادر، تهيدستي را برطرف مي كند و عمر دراز مي نمايد و هفتاد قسم مردن بد را دور مي كند. (بحارالانوار جلد 16 ص 24).
زيادتي مال و آبرو
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: كسي كه براي من ضمانت كند، صله رحم و نيكي بوالدين را من هم ضامن مي شوم كه مال و عمرض زياد شود و در قبيله اش محبوبيت پيدا كند. (مستدرك)
از حضرت هادي (ع) است كه فرمود: عقوق وا لدين كمي مال و آبرو و عمر را در پي دارد و بنكبت ذلت در دنيا مي كشد. (مستدرك)
عقوق ، گدائي و بدبختي مي آورد
جواني از ثروتمندان مدينه پدر پيري داشتن احسان باو را ترك نمود و از مال خود او را محروم كرد، پس خدايتعالي اموالش را از او گرفت و فقر و تنگدستي و مرض در بدن باو روي نموده و بيچاره شد.
پس پيغمبر (ص) فرمود: اي كسانيكه پدرها و مادرها را آزار مي رساند از حال اين جوان عبرت بگيرد و بدانيد چنانچه دارائيش در دنيا از كفش رفت غنا و ثروت و صحتش بفقر و مرض مبدل گشت، همچنين در آخرت هر درجه اي كه در بهشت داشت بواسطه اين گناه از دست داده و در مقابلش از دركات آ تش برايش آماده شده است! (سفينه البحار)
از حضرت صادق (ع) مرويست: كه چون يعقوب براي ملاقات فرزندش يوسف وارد مصر گرديد، يوسف هنگام ملاقات، رعايت مقام سلطنت ظاهري را كرد و براي احترام پدر از مركب پياده نشد: جبرئيل نازل شد به يوسف فرمود دست خود را باز كن، نور روشني از دستش بيرون شد به آسمان رفت، يوسف پرسيد: اين نور چه بود كه از كف من خارج شد؟ جبرئيل فرمود: نور نبوت از صلب تو بيرون رفت بسبب آنكه رعايت احترام پدر پيرت را نكردي پس از فرزندانت كسي پيغمبر نخواهد شد. (كافي)
شكي نيست كه پياده نشدن يوسف از روي تكبر و بي اعتنائي بپدر نبوده و انبياء از هر گناهي منزهند، بلكه براي رعايت شوكت مقام سلطنتي بوده كه براي اداره كردن امور خلق و بسط عدل و ترويج دين قبول فرموده بود، لكن چون رعايت احترام پدر اولي بود براي همين ترك اولي مورد عقوبت واقع شد.
عاقبت به شري عاق
ديگر از آثار وضعيفه عقوق والدين والدين سوء خاتمه است، چنانكه نيكي به آنها موجب حسن خاتمت و عاقبت بخيري است. حضرت صادق (ع) فرمود، كسي كه بخواهد خداوند سختيهاي جان دادن را بر او آسان فرمايد پس صله رحم كند و بوالدين نيكي نمايد، چون چنين كرد، خداوند سختيهاي مرگ را بر او آسان مي فرمايد و هيچ وقت مبتلا به تهيدستي نخواهد شد، (سفينه البحار جلد 2 صفحه 687)
دعاي والدين مستجابست
نيكي بوالدين سبب دعاي آنها درباره اولاد است چنانچه بدي كردن بايشان سبب نفرين آنهاست و از دعاهاي مستجاب بلكه سريع الاجابهن دعاء و نفرين والدين نسبت به اولاد است.
چنانچه اخبار كثيره اي در اين مورد رسيده است.
جوان عاق و دعاي مشلول
در باب فضيلت دعاي مشلول رسيده كه اين دعا را حضرت امير المومنين (ع) بجواني كه عاق پدر شده تعليم فرمود، اين جوان در اثر نفرين پدر دست راستش شل شد و سه سال مبتلا بود پس از فوت پدرش در مسجد الحرام شبها بخداوند استغاثه مي كرد، پس آن حضرت بر او ترحم فرمود و اين دعا را باو ياد داد و از بركات آن حضرت خداوند او را شفا داد.
مادر به نيكي سزاوارتر است
مستحب است در نيكي كردن، جانب مادر را بيشتر رعايت نمايد و رسول خدا (ص) سه مرتبه امر بنيكي بمادر فرموده در مرتبه چهارم امر ببر بپدر كرد، و از آن حضرت سئوال شد: كه حق كداميك از والدين بزرگتر است؟
فرمود: آنكه نه ماه ترا در شكم گرفت و بعد بسختي ترا زائيد و بعد از پستان خود ترا غذا داد. (كافي)
اداي حق پدر و مادر
و نيز از آن حضرت پرسيده شده كه حق پدر چيست؟ فرمود اينكه او را اطاعات نمائي تا زنده است. سئوال كردند: حق مادر چيست؟ فرمود هيهات هيهات اگر بعدد ريگهاي بيابان و قطره هاي باران در خدمت مادر بايستد معادل با يك روزي كه در شكم او بوده نخواهد بود. (مستدرك كتاب نكاح باب 70صفحه 628)
جوان و مادر زمين گير
و نيز مروي است كه مردي خدمت آن حضرت آمده عرض كرد: مادر پيري دارم كه از حركت افتاده او را بدوش مي كشم و لقمه در دهانش مي گذارم و كثافت او را پاك مي كنم و در آن وقت براي احترامش رويم را بر ميگردانم، آيا حقش را اداء كرده ام؟ آنحضرت فرمودند: نه زيرا شكمش مدتي جاي تو بود و از پستانش غذا و شراب تو آماده مي شد و دست و پايش نگهدار و نگهبان تو بود و در تمام اين حالات آرزوي دوام حيات ترا داشت و تو در اين حالات خدمت باو آرزوي مرگش را داري كه زودتر راحت شوي.
اجابت مادر در نماز مستحبي
و نيز از آن حضرت مرويست كه فرمود: اگر در نماز مستحبي باشي و يپدر ترا بخواند نماز را قطع مكن ولي اگر مادر ترا خواند نماز را رها كن
آري فرمايش پيغمبر است كه بهشت زير پاي مادرانست. (منهج الصادقين)
نيكي بوالدين، مسلمان و كافر ندارد
فرقي در حرام بودن عقوق و واجب بودن نيكي به والدين نيست بين اينكه مومن باشند و اهل عبادت و طاعت يا اينكه كافر باشند و معصيت كار.
چنانچه در سوره لقمان مي فرمايد: اگر كوشش كنند پدر و مادر كه براي خدا آنچه كه نمي داني شريك قرار دهي يعني از روي تقليد كوركورانه تو را امر به شرك كنند ، پس ايشان را فرمان مبرد در اين دستور ولي با ايشان در دنيا به نيكي و خوبي مصاحبت كن كه پسنديده شرع و مقتضاي كرم باشد. (سوره 31 آيه 15)
دعا براي پدر و مار سني :
معمربن خلاد از حضرت رضا (ع) پرسيد: آيا جايز است درباره پدر و مادرم كه شيعه و تابع حق نبوده اند دعا نمايم؟ حضرت فرمود بلي درباره آنها دعا كن و براي آنها صدقه بده و اگر زنده باشند با ايشان مدارا كن به درستي كه رسول الله فرمود: خداوند مرا به رحمت فرستاد نه به عقوق. (اصول كافي)
جابر گفت شنيدم شخصي از حضرت صادق (ع) پرسيد: كه پدر و مادرم مخالف حقند، يعني شيعه اهل بين نيستند. آن حضرت فرمود: درباره ايشان نيكي كن چنانكه نيكي ميكني درباره كساني كه شيعه مانند، يعني با آنها مثل وقتي كه اهل ولايت هستند معامله كن ! (اصول كافي)
استثنا پذير نيست
حضرت باقر (ع) فرمود: سه چيز است كه خداوند استثنائي در آن قرار نداده است رد امانت به صاحبش، مومن باشد يا كافر، وفاي به عهدي كه با كسي نموده مومن باشد يا كافر نيكي به والدين مومن يا كافر. (اصول كافي)
در ضمن مكتوب حضرت رضا (ع) براي مامون كه در آن شريع اسلام را نوشتند چنين است: و نيكي به والدين واجبست هر چند مشرك باشند و اطاعت از آنها در معصيت نبايد كرد. (عيون اخبار الرضا)
دستور حضرت صادق (ع) به زكريا بن ابراهيم
زكريا بن ابراهيم كه نصراني بود مسلمان شد و مشرف خدمت حضرت صادق (ع) گرديد. به حضرت عرض نمود مادر پير و كور نصرانيه اي دارم .
حضرت فرمود : مادرت را ملاحظه كن و به او احسان نما و چون مرد جنازه او را به ديگري برگزار مكن و خودت مباشر كارهاي او باش! (كافي)
در اين دو جمله حضرت بدو امري كه بعداً واقع شد خبر داد يكي مردن مادرش و ديگر، مسلمان شدن او .
رفتار زكريا به مادرش :
پس از برگشت به كوفه، به مادرش خيلي مهرباني نمود و لقمه در دهانش مي گذاشت و لباس در بدنش مي كرد او را تنطيف و خدمتگذاري مي نمود، مادر گفت اي فرزند قبلا كه بر دين نصرانيت بودي اينطور با من سلوك نمي كرد چه شده اين طور به من رفتار مي نمائي؟
زكريا گفت: آقائي از اولاد پيغمبر (ص) به من اين چنين امر فرموده كه خدمتگزار تو باشم ، مادر پرسيد: آيا اين مرد پيغمبر است؟ گفت: نه، لكن پسر پيغمبر است.
مادر گفت : اي فرزند اين شخص بايد پيغمبر باشد زيرا امري كه به تو نموده وصيت و سفارش پيغمبران است درباره مادر. زكريا گفت: پس از پيغمبر اسلام، محمدبن عبدالله (ص) نبوت به او ختم شد و ديگر پيغمبري نخواهد بود، بلكه او پسر پيغمبر است.
مسلمان مي شود و مي ميرد.
مادر گفت: اي فرزند دين اسلام بهترين اديان است كه تو اختيار نمودي بر من عرضه بدار تا من هم مسلمان شوم! پس شهادتين را به او تلقين كرد و ساير عقايد حقه و نماز را تعليمش داد، پس از اين كه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند در همان شب حالت احتضار به او دست داد گفت اي فرزند آنچه را كه امروز ياد من دادي دوباره تكرار كن آنگاه عقائد حقه را مجدداً تكرار كرد و از دنيا رفت.
نيكي بوالدين در زندگي و مرگ
فرقي در حرمت عقوق و وجوب نيكي بوالدين بين حال حيات و ممات آنها نيست يعني بمرگ حق آنها ساقط نمي شود و هرگاه پس از مرگ فراموش گردند و نيكي بايشان ترك شود عاق والدين محسوب مي شود هر چند در حال حيات اداء حق ايشان شده و نيكي به آنها ترك نگرديده باشد.
حقوق والدين پس از مرگ
حق والدين پس از مرگ آنست كه:
اولا- واجباتي كه از آنها در حال حيات فوت شده از قبيل حجم، نماز، روزه و همچنين اگر بدهي داشته اند اولاد اداء نمايد.
ثانيا- به آنچه وصيت نموده اند عمل كند.
ثالثا- آنها را تا آخر عمرش نبايد فراموش نمايد بايد برايشان طلب آمرزش و رحمت كند و بنيابت آنها صدقه دهد و اعمال مستحبه را بقصد ايشان انجام دهد و بالجمله آنچه مي تواند از هدايا و تحف معنويه براي آنها بفرستد.
عقوق والدين پس از مرگ
از حضرت باقر(ع) مرويست كه بنده اي در حال حيات پدر و مادرش به آنها نيكوكار است، چون مردند آنها را فراموش كرد و بدهي آنها را نپرداخت و طلب رحمت براي آنها نكرد پس خدايتعالي او را عاق والدين ثبت خواهد فرمود، و بنده ديگري عاق والدين است در حال حيات آنها چون مردند قرض آنها را اداء مي نمايند و بدعا و استغفار آنها را ياد مي كند پس خدايتعالي او را بار (نيكي كننده) بوالدين ثبت خواهد فرمود. (اصول كافي)
يك عمل و ثوابتهاي متعدد
حضرت صادق (ع) فرمود: چه مانع است مردي از شما شيعيان را كه در حال حيات و مرگ والدين به آنها احسان كند؟ آن وقت كيفيت نيكي بوالدين پس از مرگ آنها را بيان مي فرمايد باينكه از طرف آنها نماز بخواند (نماز قضاء يا نافله اگر قضاء بر عهده نداشته باشند، خودش بخواند يا استيجار نمايد. و صدقه دهد از طرف آنها و روزه بگيرد و حج كند از طرف آنها پس آنچه را بجا آورده بوالدينش خواهد رسيد و مثل همان ثوابي كه به آنها مي دهند براي او هم خواهد بود و علاوه خداوند اجرش را بسبب نيكي وصله اي كه نموده و چندان عنايت مي فرمايد، يكي براي اصل عملي كه كرده و ديگري براي نيكي به آنها (اصول كافي)
استغفار و دعا براي والدين
از رسول خدا (ص) مرويست كه در جواب مردي كه از آن حضرت پرسيد ايا پس از مرگ والدين، چيزي از حقوق آنها باقي است يا نه؟ فرمود: بلي نماز و استغفار و دعا براي ايشان و گرامي داشتن دوستان آنها وصله نمودن رحم آنها. (كافي)
و نيز فرمود: كسي كه بپدرش در حال حياتش نيكي كند و پس از مردنش فراموشش كند و برايش دعا ننمايد خداوند او را عاق مي نامد. (كافي)
موارد وجوب اطاعت والدين
امر و نهي والدين در واجبات عينيه و محرمات الهيه هيچ تاثيري ندارد و لغو است مثل اينكه اولاد را امر بشرب خمر كنند، يا او را از نماز يا روزه واجب نهي كنند فايده ندارد چنانچه در آيه شريفه گذشته تصريح مي فرمايد. (سوره 31 آيه 15)
و در حديث شريفي كه مي فرمايدك طاعتي براي مخلوق در معصيت خالق نيست. (جلد 16بحار الانوار ص 25 نقل از نهج البلاغه) باين مطلب تصريح مي شود.
در غير اين دو صورت يعني در مستحبات و مكروهات و مباحات بلكه واجبات كفائيه، قدر مسلم از وجوب اطلاعت امر و نهي ايشان مواردي است كه مخالفت نمودن آنها موجب اذيت و ناراحتي ايشان گردد و خاطر آنان آزرده و قلبشان شكسته شود در اين صورت است كه مخالف كردن ايشان حرام و گناه كبيره است چون مصداق حقيقي عقوق است، مثلا هرگاه فرزند بخواهد سفر غيرواجبي برود و والدين در اثر ترس از رسيدن ضروري باو، يا در اثر شدت علاقه و نداشتن طاقت دوري فرزند او را از اين مسافرت نهي كنند بطوريكه اگر مخالفت كند و باين سفر برود سخت ناراحت و آزرده خاطر مي شوند در اين صورت سفر، حرام و معصيت خواهد بود نماز در چنين سفري تمام بخواند و اگر ماه رمضان باشد روزه اش را هم بايد بگيرد و بالجمله هر موردي كه مخالفت والدين سبب اذيت و خشمناكي و آزردگي ايشان گردد حرام است، مگر اينكه اطلاعت ايشان موجب عسر و حرج بر فرزند شود يا متضمن ضرر فوق العاده ديني يا دنيوي گردد مانند اينكه پسر را از گرفتن عيال منع كنند در حالي كه زن نگرفتن برايش مشكل و حرج است يا دختر را از شوهر كردن نهي نمايند در صورتيكه ترك شوهر برايش حرج يا ضرر است، يا مانند اينكه پسر را امر كنند زنش را طلاق دهد كه مستلزم زيان فاحشي براي اوست و نظائر آن كه در جميع اين موارد اطاعت ايشان واجب نيست براي آنها نيست حرمت مخالفت و وجوب اطاعت معلوم نيست بلي بهتر بلكه احتياط آنست كه تا بشود اوامر ايشان را پيروي و از مخالفت كردن آنها بپرهيزد خصوصا در مواردي كه والدين بمصلحت اولاد امر و نهي كرده اند نه بملاحظه مصلحت شخصي خودشان!
تعارض امر و نهي والدين
هرگاه بين امر والدين تعارض واقع شود مثلا پدر مي گويد فلان كار را بكن و مادر مي گويد نكن در صورتي كه بشود جلب رضايت هر دو را كرد بايستي اين كار را بكند ولي اگر رعايت هر دو ميسر نمي شود، جانب مادر را ترجيح دهد زيرا اولا مادر بيش از پدر استحقاق برونيك دارد چون رنج و ناراحتي براي اولاد بيشترديده خصوصا موقع حمل و زائيدن و ايام شيردادن، چنانچه در روايات گذشته بيان گرديد.
ثانيا، چون مادر احساساتي و عاطفه اي است در اثر لطافت و كثرت عاطفه، اندك خلاف توقع و ميلي كه از اولاد ببيند افسرده خاطر و دل شكسته مي گردد ولي پدر در اثر قوت عقلي كه بالنسبه بمادر دارد ممكن است هيچ متاثر نشود خصوصا بملاحظه اينكه مي بيند فرزند براي رعايت خاطر مادر مخالفتش كرده نه از روي عناد و سرپيچي از امر پدر.
لزوم تحصيل اذن والدين
در شرع مقدس اسلام امر شده كه فرزند بايد از پدر و مادر يا ه ردو در بعضي از امور اذن بگيرد براي اداء بعضي از واجبات كفائيه مانند جهاد و بعضي از مستحبات مانند روزه مستحبي و بعضي از عقود مانند عهد و يمين بايد تحصيل اذن نمايد!
شهيد اول عليه الرحمه در كتاب قواعد در بيان حقوق والدين ده فرع عنوان نموده براي تتميم اين بحث خلاصه و ترجمه آن ذكر مي گردد.
فرمايش شهيد در سفر مباح و مستحب فرزند
1- سفر مباح و سفر مستحب بدون اذن والدين حرام است اما سفر تجارب و علم، پس اگر بدست آوردن سود و تحصيل علم در شهري كه والدين هستند ممكن نباشد بعضي از فقهاء قائل بجواز اين سفر شده اند.
2- بعضي از فقهاء فرموده اند : بر فرزند واجبست اطاعت والدين كند در همه جا، هر چند شبه ناك باشد پس اگر فرزند را امر كنند كه همراه آنها غذا بخورد و فرزند شبهه ناكي آن طعام را مي داند واجبست اطاعت كند و با آنها هم خوراك گردد چو اطاعت والدين واجب و ترك شبهات مستحب است.
3- اگر فرزند را براي انجام كاري بخوانند وقت نماز واجب داخل شود بايد امر آنها را مقدم بدارد كه نماز در اول وقت مستحب و اطاعت والدين واجبست.
منع از نماز جماعت
4- اقرب آنست كه والدين نمي توانند فرزند را از نماز جماعت منع نمايند مگر در صورتيكه حاضر شدن فرزند بجماعت براي ايشان اسباب زحمت و ناراحتي گردد مانند اينكه در تاريكي شب بخواهد نماز عشاء يا صبح برود در حاليكه والدين بر او ترسانند.
5- در صورتي كه سفر جهاد بر فرزند واجب عيني نباشد والدين مي توانند او را از آن سفر نهي كنند.
6- در صورتي كه انجام گرفتن واجبات كفائيه توسط ديگران معلوم يا مظنون باشد والدين مي توانند فرزند خود را از جميع واجبات كفائيه منع نمايند.
7- بعضي از فقهاء فرموده اند كه اگر فرزند در نماز مستحبي باشد و والدين او را بخوانند بايد نماز را قطع نمايد.
8- همانطوري كه بر فرزند واجبست كه بوالدين اذيت نرساند و هم چنين واجب است كه مانع از اذيت رسانيدن ديگران بايشان گردد و به مقدار قوه اش بايد آنها از آزار ديگران حفظ نمايد.
9- روزه مستحبي را بدون اذن پدر ترك نمايد.
10- قسم و عهد را بدون اذن پدر ترك نمايد.
رعايت احترام والدين
چون از نيكي بوالدين و اداء حقوق ايشان رعايت ادب و احترام در مصاحبت است اموري در روايات اهل بيت رسيده كه بايد در معاشرت با ايشان رعايت شود كه ببعضي اشاره مي شود:
1- هرگاه صداي والدين ميزند آنها را بنام نخواند بلكه لقب يا كنيه ايشانرا ذكر كند، يا بگويد بابا، آقا، خانم و مانند اينها.
2- جلو آنها راه نرود و پيش از ايشان ننشيند.
3- قبل از انها شروع بخوردن طعام ننمايد.
حضرت سجاد با مادر خود هم خوراك نمي شد و مي فرمود مي ترسم براي لقمه اي دست دراز كنم كه مادرم قصد آنرا داشته پس باين عمل رعايت حرمت و ادب او را ترك كرده باشم.
4- در مجس روي خود را از ايشان برنگرداند.
5- در سخن گفتن صداي خود را بلندتر از ايشان نكند.
6- دست خود را بالاي دست آنها قرار ندهد.
7- كاري نكند كه مردم پدر يا مادرش را بد بگويند و سب و لعن نمايند مثل اينكه پدر كسي را سب كند كه او هم برگردد پدرش را دشنام گويد.
8- مرويست كه حضرت سجاد پسري را ديدند كه در راه رفتن تكيه بدست پدر نموده پس آن حضرت بر آن پسر غضبناك شده تا آخر عمرش با او سخن نفرمود. (كافي)
ناگفته نماند آنچه گفته شد از وجوب بر والدين قدر مسلم آن بري است كه در تركش والدين رنجيده خاطر مي شوند، مانند اينكه نفقه آنها را از ابتداء ندهد تا ناچار شوند مطالبه كنند، آنگاه بدهد، چون اين مسامحه موجب رنجش آنها مي شود، واجب است پيش از مطالبه كردن به آنها برساند. و مانند اينكه در مجلس ضيافت خود به آنها اعتنا نكند و دعوت نمايد چون رنجيده مي شوند ترك اين بر حرام است و همچنين در موارد تحفه و هديه دادن و اما ترك كردن بري كه آنها را نرنجاند حرمت آن معلوم نيست. و نيز آنچه گفته شد از لزوم اكرام و احترام آنها قدر مسلم آن اكرامي است كه ترك آن موجب آزار و رنجش آنها شود مانند اينكه براي اهانت و خوار كردن والدين پشت به آنها كند، صداي خود را بلندتر از صداي آنها نمايدن جلو آنها راه رود البته تمام آنها حرام است لكن ترك بعضي از موارد اكرام بدون قصد اهانت بطوري كه موجب رجش آنها نشود حرمت آن معلوم نيست، بلكه پاره اي از موارد اكرام والدين از مستحبات شمرده شده است.
رعايت اولاد هم بر والدين واجبست
همانطوري كه نيكي و احسان و رعايت ادب و احترام بوالدين بر اولاد واجبست، همچنين حقوقي كه براي اولاد بر عهده پدر و مادر واجب است اگر رعايت نكنند قطع رحم كرده اند، زيرا پس از والدين نزديكترين ارحام بشخص اولاد است و قطع رحم از بزرگترين گناهان كبيره است كه پس از اين مي آيد.
چنانچه اولاد بر اثر ترك اداء حقوق والدين به آثار و خيمه عقوق مبتلا مي شود همچنين والدين هم در اثر ترك حقوق اولاد به آثار و خيمه آن مبتلا خواهند گرديد چنانچه از پيغمبر اكرم (ص) روايتي بدين مضمون رسيده است. (وسائل الشيعه)
از جمله امور مهمه كه رعايت آن بر والدين فوق العاده لازم است آنست كه سعي كنند كاري نكنند كه اولادشان مبتلا بعقوق آنها گردد! مثل اينكه كارهاي سخت به او رجوع ننمايند كه اولاد در اثر سختي آن از زير بار اطاعتشان شانه خالي كرده و در نتيجه عاق والدين شود يا مثلا ايراد زياد گرفتن در گفتار و كردار فرزند كه غالبا بترك ادب نيست بوالدين منتهي مي گردد و همچنين ترك محبت به او كه در نتيجه فرزند هم عكس العمل نشان مي دهده بايد ترك گردد.
بلكه وظيفه والدين است كه فرزندشان را به انجام اين واجب مهم الهيه يعني نيكي و ادب نيست بوالدين كمك و همراهي نمايند و از روي مهر و شفقت او را ازعاق شدن بازدارند، مثل اينكه لغزشهايش را نديده مي گيرند و احسان و اطاعتش را هر چند ناچيز باشد پذيرفته و سپاسگزاري نمايند و درباره اش حضورا و غيابا دعا نمايد.
تفصيل حقوق فرزند بر والدين در كتب فقهي موجود و خلاصه آن به قسمي كه منافي با وضوع اين كتاب نباشد از اين قرار است.
نفقه فرزند بر پدر واجبست
پسر از هنگام ولادت تا وقتي كه بحد رشد رسيده از عهده كسب و كار برآيد و بتواند معيشت خود را فراهم نمايد نفقه اش، يعني خوراك و لباس و مسكن او بر پدرش واجبست، دختر هم همين است تا وقتي كه به خانه شوهر رود يا بواسطه دارائي بي نياز گردد.
سعي در ازدواج فرزند
از حقوق پسر سعي در ازدواج نمودنش پس از رشد و بلوغ است چنانچه از حقوق دختر رساندنش بخانه شوهر است و والدين نمي توانند مانع شوهر كردانش گردند چنانچه در قرآن مجيد صريحا بيان مي فرمايد. (سوره 2 ايه 232)
آموزش و پرورش ديني
از حقوق اولاد سعي در تعليم و تربيت آنهاست كه به اصول و فورع دين آشنا گردند خصوصا خواندن قرآن مجيد را ياد بگيرند و در تاديب آنها مسامحه ننمايند با رعايت شرائط امر به معروف و نهي از منكر ذكر مي شود. روايات كثيره اي در امر به مهرباني و محبت واكرام بفرزند رسيده براي نمونه ببعضي از آن اشاره مي شود:
بايد بفرزند مهربان كرد
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: فرزندان خود را دوست بداريد و به آنها رحم كنيد هرگاه وعده بايشان داديد وفا كنيد چون اميد فرزند تنها بپدر و مادر است بدرستيكه خدايتعالي غضب نميفرمايد بچيزي مانند غضب فرمودنش درباره زنها و بچه ها.
نگاه شفقت و بوسيدن فرزند
و نيز فرمودك كسي كه فرزند خود را ببوسد حسنه اي برايش ثبت مي شود، و در حديث ديگر فرمود: بهر بوسه اي درجه اي در بهشت برايش خواهد بود.
و نيز مرويست هرگاه پدر از روي مهر و شفقت بفرزند خود بنگرد و او را مسرور نمايد ثواب بنده آزاد كردن در نامه عملش نوشته مي گردد.
نيكي بفرزند پس از والدين
و نيز در روايت رسيده كه مادر فرزند خود را اكرام نمائيد و باو بدي نكنيد زيرا فرزند شما در اثر علاقه اي كه بمادرش دارد دلگير و افسرده مي شود و باز در روايت است كه مردي از انصار از حضرت صادق(ع) پرسيد نيكي چه اشخاصي برمن لازم است؟ فرمود: والدينت گفت: هر دو از دنيا رفته اند، فرمود: بفرزندانت نيكي كن!
دختر بنيكي سزاوارتر است
درباره نيكي بفرزندن نسبت بدختر سفارش بيشتري شده است و مستحب است هديه اي را كه پدر بخانه مي آورد دختر را بر پسر مقدم بدارد، خصوصا دختري كه اسمش را فاطمه گذاشته است و نيز لعن و نفرين درباره اولاد نهي شده هر چند بدرفتاري و مخالفت والدين كنند بلكه از موجبات فقر شمرده شده است.
پدر روحاني بنيكي سزاوارتر است
آنچه از حرمت عقوق و وجوب نيكي درباره پدر و مادر ذكر شد راجع به والدين جسماني است كه واسطه پيدايش فرزند در اين عالمند و سبب تربيت و رشد و نمو جسماني اويند اما والد روحاني يعني كسي كه سبب اصل خلقت انسان و رسيدنش بسعات حقيقيه و تامين كننده حيات باقيه اوست حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام مي باشند كه هر كس تابع و پيرو وابسته به آنها شدن و بروحانيت آنها اتصال يافت از جميع آفات محفوظ و بجميع خيرات باقيه نائل خواهد گرديد چنانچه رسول خدا (ص) فرمود: من و علي (ع) دو پدر اين امت هستيم.
مزيت و شرافت و اهميت پدر روحاني بر پدر جسماني مثل مزيت و شرافت روح به بدن و همچنين مزيت اهخرت نسبت به دنيا است و آنچه از عقوبت عقوق والدين جسماني و آثار و خيمه آن ذكر گرديد هزاران مرتبه بالاتر نسبت به عقوق والدين روحاني مي باشد.
ثواب زيادتر – عقوبت شديدتر
همچنين ثوابتهائي كه براي بربوالدين جسماني ذكر گرديد هزاران درجه راجع به نيكي بوالدين روحاني است شايد بعضي از مراتب شديده عقوبت عقوق مانند ناينكه بهشت بر او حرام خواهد گرديد و هيچ عمل از او پذيرفته نخواهد شد (بتاييد رواياتي كه نسبت بتاريكن ولايت رسيده كه هر چند قائم الليل و صائم النهار باشند از ايشان پذيرفته نيست). ناظر به عقوق والد روحان باشد چنانكه بعضي از مراتب عظيمه ثواب، بر بوالد روحاني است.
آيات عام است
در اخبار وارده در مقام از اينكه آيات شريفه راجع به نيكي بوالدين را به والدين جسماني، تخصيص دهند نهي شده است بلكه ايات شريفه عام ست و مراد هم دو است هم والد جسماني و هم والد روحاني.
و قرينه اي كه در اين مورد است همراه ساختن اطاعت والدين و شكراز ايشان است به اطاعت و شكر پروردگار عالم.
سپاسگذاري از محمد (ص) و علي (ع)
در آيه شريفه (ان اشكرلي و لوالديك) روايات كثيره اي رسيده كه مراد از والديك در اين آيه شريفه محمد (ص) و علي (ع) مي باشند، نه اينكه والدين جسماني مراد نيست بلكه اين روايات بيان اشرف و افضل و اكمل افراد والدين را مي نمايد چنانچه در اصول كافي در باب صله رحم دو حديث از حضرت صادق (ع) روايت نموده، در حديث اول عمروبن يزيد از آن حضرت از معني آيه شريفه كسانيكه مي پيوندند آنچه را كه خداوند امر به پيوند آن فرموده (سوره 13 آيه 21) سئوال نمود حضرت فرمودند منظور نزديكان و بستگانت مي باشد.
هم والدين جسماني تو هم روحاني
در حديث ديگر فرمودند آيه شريفه درباره صله رحم محمد (ص) و آل محمد نازل شده و به تحقيق در رحم و اقرباء تو هم شامل است، (كافي) پس فرمودك از كساني مباش كه آيه شريفه را منحصر در يك معني بداند بلكه بايد هر گاه مي شنود فلان آيه درباره فلان چيز نازل شده آنرا در نظائرش تعميم دهد.
عقوق والدين روحاني
عقوق والد روحاني عبارتست از ترك اطاعت اوامرش و بيرون رفتن از تبعيت و تسليم شدن نسبت باو و پاره كردن رشته ربط و اتصال معنوي به او
حضرت رضا (ع) مي فرمايد: آيا شما را بد نيست كه والدين جسماني در اثر عقوق شما را از خود نفي كنند يعني بگويند اين فرزن ما نيست؟ گفتند چرا فرمود: پس سعي كنيد والدين روحاني شما كه افضل از والدين جسماني هستند شما را از خود نفي نكنند و شما را به فرزندي بپذيرند!
محمد و علي دو پدر امت
رسول خدا (ص) فرمود: يا علي (ع) من و تو دو پدر اين امتيم هر كس ما را ترك كند و بيازارد و از اطاعت ما خارج شود پس لعنت خدا بر او باد، و هر اينه من و تو دو مولاي اين امتيم هر كس از ما بگريزد لعنت خدا بر او باد، و هر آينه من و تو اجير اين امتيم هر كس پاداش ما را ندهد لعنت خدا بر او باد! پس فرمود: خدايا اين نفرين را مستجاب فرما (بحار الانوار)
نيكي بوالدين روحاني
نيكي بوالد روحاني عبارتست از كمال تسليم و انقياد و اطاعت جميع اوامر ايشان و نهايت تعظيم و تجليل از مقام شامخ ايشان و اينكه هميشه خود را در اداء حق آنها مقصر بداند.
در حال حيات از حضور در محضر شريف آنان و در حال ممات از تشرف بقبور متبركه ايشان دريغ ندارد و از يادشان غافل نگردد و بداند كه هر چه بوالد روحاني بيشتر متمسك شده و بياد آقايان بيشتر باشد خودش بهره برده است زيرا كه در حقيقت ضرر عقوق و نفع نييك به پدر روحاني عايد خودش خواهد شد چنانكه در قرآن مجيد مي فرمايد: بگو اي پيغمبر، انچه را از مزد رسالت كه دوستي اهل بيت (ع) است از شما طلب نمودم براي خود شما است (سوره 34 آيه 46) يعني نفع ان عايد خودتان مي گردد!
از نيكي به پدر روحاني، گرامي داشتن ذريه طيبه اوست بلكه جميع وابسته هاي باو را اعم از روحاني و جسماني چنانچه در بحث صله رحم ذكر مي شود و نيز فرستادن هدايا و تحف در حال حيات و دادن صدقه و انجام اعمال خير بنيابت آنها در حال ممات و نيز از موارد بر بوالد روحاني آنست كه هرگاه نامش را ببرد يا بشنود صلوات بر او فرستد و ارتفاع درجه اش را بخواهد.
7- قطع رحم
از گناهان كبيره قطع رحم است چنانچه حضرت صادق و كاظم و رضا و جواد عليهم السلام بگناه كبيره بودنش تصريح فرموده اند و نيز هم در قرآن مجيد وعده آتش بر آن وارد شده و مورد عن پرورگار عالم است او را خاسر ناميده است. از حضرت سجاد (ع) مرويست كه فرمود: از مصاحبت قاطع رحم بپرهيز كه او را در سه جاي قرآن ملعون يافتم.
1- در سوره البقره مي فرمايد: آنهائيكه عهد الهي را پس از بستن پيمان مي شكنند و مي برند آن چيزي را كه خداوند امر بپوستن آنها فرموده (قطع رحم مي كنند) و در روي زمين فساد مي كنند، ايشان زيانكارانند. (سوره 2 آيه 25)
خاسر در قرآن مجيد بر كسي كه در آخرت معذب است اطلاق مي شود و بقرينه دو آيه بعد معلوم مي شود خاسر در قاطع رحم ملعون مي باشد.
2- در سوره رعد مي فرمايد: آنانكه پيمان خداي را پس از محكم شدن مي شكنند و مي برند آنچه را كه خدا بپيوند آن امر فرموده و در زمين فساد مي كنند برايشان لعنت و محروميت از رحمت خدا است و براي ايشان جايگاه بدي است (سوره 13 آيه 26) يعني جايشان در دوزخ است.
3- در سوره محمد (ص) مي فرمايد آيا از شما توقع است و غريب و بعيد نيست كه اگر متولي امور مردم شويد در زمين فساد كنيد و از خويشان خود ببريد، آنگروه مفسد و قاطع رحم، كساني اند كه خدايتعالي انها را از رحمت خود دور فرموده و كر كرده و چشمانشانرا كور فرموده؟0سوره 47 آيه 24 و 25)
قطع رحم در روايات
اخبار زيادي هم در اين موضوع وارد است كه به بعضي اشاره مي شود پيغمبر اكرم (ص) فرمود: بدرستيكه در دشمني با خلق (خصوصا ارحام) زائل كننده است نه زائل كننده مو، بلكه زائل كننده دين. (كافي)
و حضرت صادق (ع) فرمود: از زائل كننده بپرهيزيد بدرستيكه آن هلاك كننده است مردان را پرسيدند: منظور از (حالقه) برطرف كننده چيست؟ فرمود: قطع رحم(كافي)
بدترين اعمال نزد خدا
مردي به پيغمبر (ص) عرض كرد: كدام عمل نزد خداوند بدتر و مبغوضتر است؟ فرمود: شريك قراردادن براي او، گفت پس از آن چيست؟ فرمود: قطع رحم، گفت: پس از آن چيست؟ فرمود: امر به منكر و نهي از معروف، (كافي)
نيكي به رحم در مقابل بدي او
مردي خدمت حضرت صادق (ع) آمده از بستگان خود شكايت نمود. حضرت به او فرمودند: خشم خود را فروبر و كظم غيظ كن، ( و به آنها نيكي كن) عرض كرد: به من چنين و چنان مي كنند از انواع بديها و ستمها فرو گذار نمي كنند. حضرت فرمود: آيا تو هم مي خواهي مثل آنها قطع رحم كني و ترك احسان برحم نمائي؟ اگر چنين كني. خدايتعالي در دنيا و آخرت نظر لطفش را از تمام شما خواهد برداشت. مجلس گويد ممكن است اگر تو قطع ننمائي وصله كني آنها هم پيشمان شده وصله نمايند، پس رحمت الهي همه شما را خواهد گرفت و اگر پشيمان نشوند فقط رحمت الهيه شامل حا تو خواهد بود.
پس بايد در مقابل قطع رحم اقارب، انسان صله نمايد و لذا رسول خدا (ص) فرمود: قطع رحم نبايد كني هر چند رحم هم از تو ببرد!
حضرت باقر (ع) فرمود: سه خصلت است كه صاحب آن نمي ميرد تا اينكه آثار و خيمه آنرا ببيند ظلم، قطع رحم، قسم دروغ (كافي)
مرگ را نزديك مي كند
و حضرت امر (ع) در خطبه اش فرمود: بخداوند پناه مي برم از گناهاني كه نيستي را نزديك مي كند. (كافي) يك نفر گفت آيا گناهاني هست كه فناء را نزديك كند؟ فرمود بلي قطع رحم، بدرستيكه خانواده اي كه با هم جمع شوند و مواسات نمايند با يكديگر، خداوند رزق آنها را زياد مي فرمايد و خانواده اي كه از هم جدا شوند و از يكديگر خداوند ايشان را از توسعه در رزق و طول عمر محروم مي فرمايد هر چند اهل تقوي باشند.
همه دسته جمعي مي ميرند
يكي از اصحاب حضرت صادق(ع) شكايت پسرعموهايش را به آن حضرت كرد و گفت: برادران و پسر عموهايم مرا سخت در فشار گذاشته اند و سمي كه از خانه داشتم از من گرفته اند فقط يك اطاق براي من باقي گذارده اند اگر بخواهم شكايت آنها را نزد حكومت وقت بنمايم هر چه در دست آنها است مي توانم بگيرم.
حضرت فرمودند: صبر كن خداوند بزودي براي تو فرج خواهد فرمود، اين شخص پذيرفت و برگشت، در سال صدوسي و يك و بائي آمد و تمام آنها مردند و يك نفر هم از ايشان باقي نماند، پس خدمت حضرت صادق(ع) آمده حضرت فرمود: حال خانواده تو چگونه است؟ رض كرد بخدا قسم كه همه مردند، حضرت فرمود: هلاك شدن انها براي اين است كه با تو بد كردندن و حق ترا نشناخته و قطع رحم خود نمودند همه نابود شدند (كافي)
رحمت خدا را مي برد
و از حضرت صادق (ع) است كه رسول خدا (ص) فرمود: هرگاه در مردم دانش باشد ولي عمل به آن نباشد و الفت و محبت فقط به زبان باشد نه به دل و رحمها قطع شود، در اين هنگام خداوند رحمت دنيويه و اخرويه خود را از آنها بريده، پس گوش دل ايشان كر و چشم دل آنها را كور خواهد فرمود! (بحار الانوار جلد 16 ص 28)
رسول خدا (ص) فرمود: ظلم و قطع رحم از هر گناهي سزاوارتر است كه خدا زودتر صاحبش را در دنيا عقوبت كند، به آنچه، در آخرت برايش از انواع عذابها ذخيره كرده است. (مستدرك)
و نيز فرمود: قاطع رحم داخل بهشت نمي شود. (مستدرك)
بوي بهشت از هزار سال راه به مشام مي رسد ولي عاق والدين و قاطع رحم بوي آن را هم نخواهند شنيد. (بحار الانوار جلد 16 ص 28)
و نيز فرمود: قطع رحم مانع استجاب دعاء است.
در باب فضيلت شب قدر از آن حضرت مرويست: كه خداوند در آن شب همه را مي آمرزد مگر چهار طايفه را، شرابخوار، عاق والدين، قاطع رحم، دشمني كننده بمومنين.
صله رحم واجب است
خداوند در سوره نساء مي فرمايد بترسيد از مخالفت امر خداوندي كه از يكديگر به نام او حاجت مي طلبيد (يعني چنانچه خدا را بزرگ مي دارد كه يكديگر را به او قسم مي دهد كه چنين و چنان كن يا نكن، پس مخالفت امر او را نكنيد) و بترسيد از بريدن خويشان (سوره 4 آيه 1) و سعي كنيد در پيوند با ايشان در اين آيه الارحام عطف با سم جلاله پروردگار است و در مجمع البيان اين معني از حضرت را باقر (ع) روايت نموده، و در كافي از حضرت صادق(ع) در معني اين آيه شريفه اين طور نقل نموده كه ارحام در اينجا تمام خويشاندانند نه طايفه خاصه بدرستيكه خداوند امر بوصل نمودن تمام خويشان فرموده وصله رحم را بزرگ فرموده كه همراه با خود آنرا ذكر كرده (الله و الارحام) (كافي باب صله الرحم)
نماز و زكواه – تقوي وصله رحم
از حضرت رضا (ع) مرويست كه خداوند در قرآن مجيد سه امر فرموده و مورد هر امري را هم دو چيز قرار داده كه اطاعت كردن آن امر به اطاعت نمودن هر دو است:
1- امر فرموده به نماز و زكوه با هم، پس كسي كه نماز بخواند و زكوه ندهد نمازش هم پذيرفته نيست.
2- امر فرموده بسپاسگزاري از خودش و والدين، پس كسي كه شكر خدا را بكند ولي از والدين سپاسگزاري نكند شكر خدا را هم نكرده.
3- امر فرموده بتقوي از خودش وصله رحم پس كسي كه صله رحم نكند امر بتقوي را هم اطاعت ننموده است. (عيون الاخبار)
عطاي به رحم _ آساني حساب
در سوره نحل مي فرمايد خداوند امر مي فرمايد بميانه روي در جميع امور و انصاف و تفضل كردن و عطاي بخويشان، هر چه را كه به آن نيازمندند. (سوره 16 آيه 93)
و در سوره رعد مي فرمايد آنهائيكه به رحم خود پيوند مي كنند و از عذاب پروردگار خود مي ترسند و از سختي و بدي حساب خود بيمناكند، (سوره 23 آيه 22). تا در آخر آيه شريفه مي فرمايد: براي ايشان سرانجام نيك و دخول در بهشت جاوداني است.
از جمله (يخافون سوء الحساب) در اين آيه شريفه فهميه مي شود كه صله رحم موجب اسان شدن حساب است چنانچه از پيغمبر اكرم و حضرت صادق (ع) مرويست كه صله ارحام حساب را آسان مي كند. (بحار الانوار جلد 16 ص 28)
بخشش حضرت صادق (ع) بحسن افطس
حضرت صادق (ع) هنگاميكه نزديك وفاتان شد وصيت فرمود: كه هفتاد دينار بحسن افطس كه پسرعموي ايشان بود بپردازيد! به آن حضرت گفته شد آيا به كسي عطاء مي فرمائيد كه كه با شمشير بشما حمله كرد؟
حضرت فرمود: نمي خواهي از كساني باشم كه خدايتعالي درباره آنها مي فرمايد و كساني كه مي پيوندند آنچه را كه خداوند امر بپيوند آن فرمود بدرستيكه خداوند بهشت را آفريد و پاكيزه و خوشبو كرد، بوي آن از دو هزار سال راه درك مي گردد، ولي عاق والدين و قطع كننده رحم آنرا نمي يابد. (بحار الانوار جلد 11 صفحه 106)
صله رحم در روايات
اخبار زيادي درباره وجوب صله رحم رسيده از آن جمله حضرت باقر (ع) مي فرمايد: رسول خدا (ص) فرمود: وصيت و سفارش مي كنم حاضرين و غائبين از امتم را و كساني كه هنوز بدنيا نيامده اند تا روز قيامت كه صله رحم نمايند هر چند فاصله ميان ايشان و رحم يكسال باشد بدرستيكه صله رحم از اموري است كه خدايتعالي آنرا جزء دين قرارداده است. (كافي)
از صراط نخواهد گذشت
و از حضرت باقر مرويست كه ابوذر گفت: از پيغمبر (ص) شنيدم: كه فرمود: صراط (پلي كه روي جهنم است و روز قيامت همه بايد از روي آن عبور نمايند) دو طرفش، رحم و امانت خواهد بود، هرگاه كسي كه صله رحم مي كرده و امانت را هم رد مي كرده از آن بگذرد بسلامت گذشته به بهشت خواهد رفت و هرگاه خيانت كننده بامانت و قطع كننده رحم از روي آن بگذرد او را با اين دو گناه هيچ عملي سودي نمي رساند و صراط او راميان آتش خواهد انداخت (كافي)
آثار دنيوي صله رحم
روايات كثيره اي رسيده است كه از آثار صله رحم طول عمر و تاخير در اجل و دفع بلاء و زيادتي رزق و برطرف شدن فقر و زياد شدن نسل مي باشد حضرت صادق (ع) در مجلس منصور دوانقي سه حديث درباره صله رحم از قول رسول خدا (ص) نقل فرمود:
1- شخصي صله رحم مي كند و از عمرش سه سال بيشتر نمانده، پس خدايتعالي بسبب اين عمل عمرش را سي سال قرار مي دهد و شخصي قطع رحم مي كند و از عمرش سي سال مانده ، پس خدايتعالي آنرا سه سال قرار مي دهد آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود خدا هرچه رابخواهد محو يا ثبت مي فرمايد. (بحار الانوار)
2- پيوند بر حم خانه ها را آباد مي كند و عمرها را دراز مي نمايد هر چند پيوند كننده از نيكان نباشد (بحار الانوار)
3- صله رحم سبب آسان شدن حساب روز جزا است و از مردن بد يعني عاقبت بشري نگه مي دارد. (بحارالانوار)
و نيز مرويست كه حضرت صادق (ع) بمير فرمود چندين مرتبه مرگت رسيد و خدايتعالي بسبب صله رحمي كه كردي و احساني كه به خويشاوندانت نمودي آنرا بتاخير انداخت! (بحارالانوار ج 16 ص 29)
سبب طول عمر
و نيز مرويست كه آن حضرت فرمود: اي ميسر، چه كرده اي كه عمرت زياد شده است؟ گفت در جواني، كارگر بودم و مزدم پنج درهم بود، اجرت خودم را به دائيم مي دادم. (بحارالانوار ج 16ص 28).
يعقوب مغربي بر حضرت موسي بن جعفر(ع) وارد شد، حضرت به او فرمود: در فلان منزل بين تو و برادرت نزاعي (شري) در گرفت و از يكديگر بريديد تا اينكه بيكديگر شنام داديد، اين از دين من نيست و نه از دين آباء من، پس از عذاب خدا بترس، بدرستيكه اين عمل شما بمرگ جدائي بين شما خواهد افتاد و برادرت در اين سفر خواهد مرد و زود است كه از كرده خويش پشيمان شوي!
يعقوب عرض كرد: مگر من چه وقت خواهد رسيد؟ فرمود: مرگ تو هم رسيده بود لكن در منزل ديگر بعمه ات صله و احسان نمودي، پس مرگ تو تا بيست (سال يا ماه) تاخير افتاد (فزيد في اجلك عشرون) پس آن برادر قبل از رسيدن بوطن و اهلش مرد و در راه او را دفن كردند…(سفينه البحار ج اول ص 516)
آثار معنوي و اخروي صله رحم
حضرت صادق (ع) فرمود: صله رحم سب دارا شدن صفت جميله حسن خلق و سخا و كرم مي شود (زيرا براي انجام اين تكليف مهم الهي ناچار است كه در معاشرت ارحام رعايت حسن سلوك را بنمايد و پس از تمرين و ممارست داراي ملكه حسن خلق مي شود حتي نسبت به ديگران و همچنين ببركت صله رحم و تكرار آن داراي ملكه سخا وجود مي شود و از مرض مهلك بخل نجات پيدا مي كند) و نيز نفسش از مرض كينه و حسد پاك مي شود واز بلاي دشمني با خلق راحت مي شود (چون بسبب صله رحم محبوب نزديكان بلكه ساير خلق شده و از شر انها در امان خواهد بود) (كافي)
قبول ساير اعمال
از حضرت باقر (ع) است: كه صلح رحم اعمال نيك صاحبش را پاكيزه مي كند يعني نقائض آنرا برطرف مي كند و به درجه قبول مي رساند مال را زياد كرده و شدائد و مصيبتها را دفع مي كند و حساب روز قيامت را آسان مي كند و اجل را تاخير مي اندازد. (كافي)
بهترين گام برداشتنها
حضرت سجاد (ع) مي فرمايد: كه محبوب ترين گام برداشتنها نزد خداي تعالي دو گام برداشتن است، يكي گامي كه بر مي داريد و به آن بصف مسلمين ملحق مي شود مانند صف جهاد و صف نماز جماعت ، دوم گامي كه بر مي داريد و حركت مي كنيد براي صله رحمي كه از او بريده است. (بحار الانوار)
رسول خدا (ص) فرمود: به درستيكه در بهشتي مقامي است كه به آن نمي رسد مگر سه طايفه: امام عادل، صله كننده رحم و فقير عيالوار صابر (بحار الانوار)
ثواب صله رحم
و نيز فرمود: كسي كه براي صلحه بجان و مال بطرف رحم خود حركت كند خداوند اجر يكصد شهيد در نامه اعمالش مي نويسد و بهر قدمي كه بر مي دارد چهل هزار حسنه براي اوست و چهل هزار گناه از او محو شده و چهل هزار درجه برايش بلند مي شود و مثل اينست كه يكصد سال بندگي خدا كرده (بحار الانوار).
و باز از همان حضرت است: كه صدقه دادن در راه خدا ده درجه ثواب دارد و قرض دادن هيجده درجه (زيرا بقرض دادن آبروي قرض گيرنده محفو مي ماند) وصله برادران ديني و پيروان اهل بيت بيست درجه و صله رحم بيست و چهار درجه. (بحار الانوار)
معني صله و قطع رحم
چون در شرع مقدس معني خاصي براي رحم ذكر نگرديده پس مراد همان معني عرفي آن است كه عبارت از مطلق اقارب است به معني خويشاوندان پدري و مادري هر چند واسطه باشد و همچنين خويشاوندي از طريق اولاد.
عروه بن يزيد از حضرت صادق (ع) از معني آيه و كسانيكه مي پيوندند آنها را كه خدا امر بپيوندشان فرموده (سوره 13 ايه 22) پرسيد حضرت فرمودند. (هي قرابتك) (كافي) يعني صله رحم پيوند بتمام خويشاوندان است محرم باشد يا نامحرم دور باشد يا نزديك يعني واسطه بخورد يا نه.
رحم فقير و غني ندارد
هر چند عادت اهل دنيا بر اين است كه در بين بستگان آنكه صاحب مال و جاه اعتبار باشد او را وابسته نزديك خود مي دانند و اگر فقير و بي اعتبار باشد او را از خود جدا مي دانند هر چند نزديك هم باد ولي در شرع مقدس هيچ فرقي در حكم صله و قطع رحم بين اقارب نيست، بلي هر چه نزديكتر باشد و واسطه كمتر بخورد اين حكم شديدتر مي باشد.
شهيد ثاني عليه الرحمه اين معني عرفي را كه براي رحم ذكر گرديده به اكثر فقهاء نسبت داده است.
صله كدام است
هر كاري كه در عرف پيوند را برساند صله است هر چند در كوچكي مانند اول سلام كردن يا نيكو جواب دادن سلام باشد.
حضرت صادق (ع) مي فرمايد صله رحم و نيكي به برادران روحاني و ايماني حساب را در روز قيامت آسان مي كند و از گناه نگه مي دارد پس به نزديكان خود صله كنيد و به برادران خود نيكي نمائيد هر چند به نيكي سلام كردن و پاسخ دادن باشد (كافي)
در حديث ديگر فرمود صله رحم كنيد هر چند بجرعه آبي برحم دادن باشد (وسائل كتاب نكاح باب 19 صفحه 141) و اين مرتبه نازله له است.
مراتب صله رحم
شهيد ثاني عليه الرحمه در بيان مراتب صله رحم فرموده اعظم مراتب آن صله بنفس (بجان) است كه در آن اخبار زيادي رسيده است پس از آن بدفع ضرر است يعني اگر ضرري متوجه رحم گردد آنرا دفع نمايد، پس از آن رساندن نفع باوست پس از آن صله نمودن به كسي كه واجب النفقه رحم است مانند زن پدر و زن برادر و كمترين مراتب صله، سلام كردن برحم است و كمتر از آن پيغام سلام برايش فرستادن مي باشد و همچنين در نبودنش برايش دعا كردن و در حضورش نيايش گفتن است.
قطع رحم هم عرفي است
چنانچه صله امر عرفي شد قطع رحم هم عبارت از هر امري است كه در عرف بريدگي از آن فهيمده شود مانند سلام نكردن يا رو ترش كردن يا رو برگرداندن يا ترك احترام و ادب نمودن يا در سفر جواب نامه ندادن يا در حضر، ترك ديدار يا مثلا عيادت نكردن اگر مريض شود يا از سفر باز گردد و نظائر اينها.
قطع نسبت به ارحام مختلف است
شكي نيست كه صدق عرفي قطع و صله رحم بحسب زمان و مكان و مراتب ارحام و خصوصيات آنها فرق مي كند ممكن است عملي نسبت به رحم نزديك قطع باشد ولي نسبت به رحم دور نباشد يا ممكن است به رحم شريفي كه داراي مقامي است قطع و نسبت به ديگري نباشد البته در موارد شك بايد جانب احتياط را مراعات نموده كه مبادا در گناه كبيره قطع رحم واقع شد.
تكبر برحم فقير قطع است
از زشت ترين اقسام قطع رحم آنست كه شخص بواسطه داشتن مال و ثروت و اعتبار دنيوي، اعتنائي برحم فقير يا بي اعتبار خود نكند و او را رحم خود نداند و بر او تكبر نمايد و اگر رحم غني و معتبر خود را ببيند احترام كند، اين در حقيقت صله رحم نكرده بلكه بمال و جيفه دنيا اعتناء نموده است نه به شخص رحم بعنوان رحم زيرا كه از رحم فقير رو بر ميگرداند.
حد وجوب صله رحم
قدر مسلم از وجوب صله، مقداري است كه در ترك آن قطع رحم عرفا صدق نمايد، پس هر عملي كه صله رحم بر آن صادق باشد بطوري كه اگر بجا نياورد مي گويند قطع رحم كرده آن عمل شرعا واجب است، مثلا هر گاه شخص ثروتمندي رحم فقيري داشته باشد كه محتاج مخارج ضروريه مانند نفقه روزانه يا معالجه مرض شده و از رحم ثروتمند و متمكن خود مطالبه وجهي براي رفع ضرورت كند، اگر از او مضايقه كرد قطع رحم نموده پس دادن اين مال بمقداريكه رفع حاجتش گردد صله رحم و شرعا هم شكي در واجب بودنش نيست.
همچنين هر نوع حاجت ضروري است كه داشته و برحم خود عرضه بدارد او هم از عهده بر مي آيد و طوري است كه اگر اعتنائي نكند در عرف قاطع رحم شمرده مي شود، اين سم كار، صله واجب است.
مگر اينكه انجام حاجتش موجب عسر و حرج باشد يا اينكه حاجتش غير مشروع باشد يا اينكه در راه انجام حاجتش در معصيت واقع مي شود كه در اين مورد هم واجب نخواهد بود، مثل اينكه رحم شخص از سفر آمده و اگر از او ديدن نكند در عرف قطع رحم است ليكن اگر صله كند و بخانه اش رود گرفتار معصيت گردد، شكي نيست كه اين قسم صله واجب نيست.
ميزان وصل و قطع عرف است
در هر موردي كه شك دارد ايا اين مقدار از صله واجب است يا نه به عرف رجوع نمايد اگر ترك آنرا قطع رحم دانستند واجب خواهد بود و گاه مي شود كه ترك سلام يا ترك احسان كمي، يا برنياوردن حاجت مختصري يا ترك ديداري در عرف قطع رحم شمرده مي شود.
اگر واجب نشد مستحب است
گاهي بعضي از اين امور در برخي از ارحام و پاره ئي مواقع عرفا قطع رحم نيست پس اگر قطع رحم نبودنش مسلم شد انجام دادن آن صله كه عدم وجوبش معلوم است، مستحب خواهد بود و اگر واجب نبودنش مسلم نيست بايد رعايت احتياط را كرد و حتي الامكان كاري كرد كه يقين داشه باشد اين گناه بزرگ از او سر نزده است.
قطع قاطع هم حرام است
در صورتيكه بعضي از ارحام نسبت به شخص قطع رحم نموده نمي شود با او معامله بمثل كرد يعني او هم كاري كند كه در عرف قطع رحم باشد و بعبارت ديگر قطع رحم نسبت بجميع ارحام حرام است حتي آنهائيكه به او قطع رحم نموده اند چنانچه در اخبار گذشته به آن اشاره شد.
رسول خدا (ص) فرمود نبايد قطع رحم كني هر چند رحم از تو ببرد (كافي).
فرمايش حضرت صادق (ع)
عبدالله بن سنان گفت بحضرت صادق (ع) عرض كردم پسر عموئي دارم كه من به او وصله مي نمايم و او از من مي برد. پس من صله مي كنم او مي برد تا اينكه مي خواهم من هم بدين سبب از او ببرم، حضرت فرمودند هرگاه صله خود را از او نبري ممكن است حياء كند و ديگر از تو قطع ننمايد پس خداوند رحمت خود را به تو و پسر عمويت متصل خواهد فرمود و اگر قطع خود را ادامه داد و تو هم قطع نمودي، خداوند رحمت خود ار از هر دوي شما قطع مي فرمايد. (كافي)
نيكي به پاداش بدي
رسول خدا (ص) فرمود با كسي كه به تو خيانت نموده خيانت نكن كه اگر كني مثل او خيانتكار خواهي برد و نيز از رحمي كه از تو بريده نبر كه اگر بريدي مثل او قطع كننده رحم خواهي بود. (بحار الانوار)
و نيز فرمود بهترين اخلاق پسنديده كه آثار دنيوي و اخرويه بر آنها مترتب است سه خصلت است، صله نمودن با كسي كه از او قطع نموده عطاء كردن بكسي كه از او دريغ داشته، عفو كردن از كسي كه به او ستم كرده. (بحارالانوار جلد 16 صفحه 29)
قطع رحم مسلمان و كافر فرقي ندارد
ظاهر اطلاقات وارده در مقام آنست كه فرقي در حرمت قطع رحم نيست بين اينكه رحم مسلمان باشد يا كافر، شيعه دوازده امامي باشد يا از ساير فرقه هاي مسلمان، عادل و پرهيزگار باشد يا فاسق و فاجر است، اجمالا كفر و فسق سبب سقوط رحميت نمي شود. ابن حميد بحضرت صادق (ع) عرض كرد بستگان من بر غير دين من هستند آيا باز براي ايشان حقي بر عهده من است يا نه؟ حضرت فرمودند بلي حق رحم به هيچ چيز ساقط نمي شود، اگر بستگانت بر دين بتو بودند دو حق بر تو داشتند حق رحم و حق همكيشي و برادري ديني . (كافي)
صله داود رقي و مرگ رحم
داود رقي گفت: خدمت حضرت صادق (ع) نشسته بودم كه ناگاه ابتداء فرمود اي داود، روز پنج شنبه اعمال شما شيعيان بر من عرضه داشته شد، در بين كارهاي تو صله كردن به پسر عمويت مرا شاد كرد، بدرستيكه ميدانم اين پيوند تو در برابر بريدن او سبب نزديك شدن مرگ او است (بحار الانوار)
داود گويد مرا پسر عموي معاندو حبيثي بود گرفتاري و پريشانيش را متوجه شدم پيش از حركت كردنم بمكه معظمه، مبلغي برايش فرستادم تا معيتش تامين شود. چون به مدينه آمدم حضرت مرا از اين موضوع خبر داد.
رفتار حضرت صادق (ع) باحسن و عبدالله
از اموريكه مويد مطلب است نبريدن ائمه ما عليهم السلام است از بعض از اقارب خود كه از ح منحرف بودند بلكه در مقام دشمني و ضديت با آنان بودند با اينكه دشمني با امام در مرتبه شرك و كفر است، چنانچه حضرت صادق (ع) وصيت فرمود كه هفتاد دينار بحسن افطس بجهت حق رحم بدهند با اينكه بروي آقا شمشير كشيده بود.
و نيز عبدالله بن الحسن از كساني بود كه به آن حضرت ماصمه و مجادله مي كرد و از آن حضرت مطالبه بيعت با پسرش محمد مي كرد مع الوصف در كتب روايات و تواريخ ديده نشده كه حضرت صادق (ع) كوچكترين جسارتي يا كاري كه از آن بوي بريدگي بيايد انجام داده باشند.
گفتگوي حضرت صادق (ع) با عبدالله حسني
عبدالله روزي در كوچه مدينه با آن حضرت مجادله زيادي كرد و مردم بسياري اطراف ايشان جمع شدند، در مقابل اين قطعي كه از او سر زد آن حضرت فردا صبح به خانه اش تشريف آوردند و براي اينكه از كرده ديروز خود پشيمان شود و توبه نمايد فرمود ديشب آيه شريفه و الذين يصلون ما امرالله به ان يوصل را خواندم وسخت ترسناك شدم، عبدالله متنبه شده و گريان گرديد و گفت مثل اينكه اين آيه را فراموش كرده بودم و هر دو دست در گردن يكديگر انداختند. (كافي)
تاثر حضرت بر سادات حسني (ع)
زماني كه منصور دوانيقي عليه اللعنه، عبدالله محض وعده ديگر از سادات حسني را كه بر او خروج كرده بودند اسير و در زندان كوفه جاي داد با اينكه ايشان مخالفت حضرت صادق (ع) را نموده بودند آن حضرت از مصيبت آنها سخت ناراحت و بيست روز بستري شدند و نامه مفصلي از مصيبت آنها سخت ناراحت و بيست روز بستري شدند و نامه مفصلي مشتمل بر تعزيت و تسليت ايشان بزند آن كوفه فرستادند و مكرر جوياي حالات آنها بودند و مركز بر حالشان مي گريستند.
صله رحم با بغض كافر منافاتي ندارد
آنچه از وجوب صله رحم و حرمت قطع آن ذكر شد كه فرقي بين كافر و مسلمان، فاسق و پرهيزگار ندارد، اين موضوع با حرمت دوستي با كفار و فجار و وجوب بغض و دشمني ايشان (چنانچه در بحث حرمت اعانت به ظالم دكر خواهد شد) منافاتي ندارد زيرا صله، حسن سلوك و معاشرت با رحم است بمقداري كه در عرف بگويند قطعرحم نكرده واين حسن سلوك با بغض او منافاتي ندارد زيرا كه آن امر قلبي و باطني است.
اگر تاييد كفر نشود
بلي اگر صله باو سبب جراتش در كفر يا فسق شود، بطوريكه اگر از او ببرد ممكن است ترك كفر يا فسق نمايد، در اين صورت از باب نهي از منكر مانعي ندارد و با اطمينان باينكه قطع از او موجب ترك آن مي شود آن وقت بريدن از او واجب مي گردد چنانچه در بحث خودش ذكر مي شود و در غير مورد يقين و احتمال بترك كفر يا فسق، قطع رحم بحرمت خود باقي است.
دشمن دين بايد طرد شود
در صورت ديگر هم بريدن از رحم كافر يا فاسق واجب است و آن در وقتي است كه در مقام ضديت و دشمني و جنگ با دين باشد، چنانچه خداوند در سوره المجادله مي فرمايد، كسانيرا كه ايمان به خدا و روز جزا آورده اند نمي يابي كه با كسانيكه با خدا و رسول دشمني مي كنند، دوستي نمايند هر چند پدران يا پسران يا خويشانشان باشند (سوره 58 آيه 23) يعني مومن با كافر معاند دوستي نمي كند هر چند از بستگان نزديكش باشد.
اگر دشمني نكند صله واجب است
و در سوره ممتحنه مي فرمايد از كساني كه با شما جنگ نمودند و شما را از خانه هايتان بيرون نكردند، كه با ايشان نيكوئي كنيد و بعادل به آنها حكم كنيد و با ايشان ستم ننمائيد بدرستيكه خداوند عدالت كنندگان را دوست مي دارد، تنها شما را از دوستي كساني باز مي دارد كه با شما جنگ نمودند و از خانه هايتان بيرونتان كردند و هم پشت با دشمنانتان در بيرن كردن شما شدند، و كسي كه با ايشان دوستي كند، پس ايشان گروه ستمكارانند. (سوره 60 آيه 9 و10)
سفر كردن براي صله رحم
در شرع مقدس اسلام سفر كردن براي صله رحم و ديد از اقارب مستحب است چنانچه از رسول خدا (ص) مرويست كه با اميرالمومنين (ع) فرمود يا علي (ع) راه دو ساله را براي نيكي بوالدين بپيما، يعني اگر فاصله تو با پدر و مادرت دو سال راه باشد اين مسافت را طي كن و آنها را ملاقات نما، و فرمود يكسال راه را براي ديدار و پيوند با اقارب طي كن و يك ميل راه براي ديدار مريض و دو ميل راه براي تشييع جنازه و چهار ميل راه براي زيارت و ملاقات برادر ديني (بحار الانوار جلد 16 ص 30)
و در اخبار گذشته نقل كرديد كه هر كس براي ديدار ارحام حركت كند بهر قدمي چهل هزار حسنه برايش ثبت و چهل هزار گناه از او محو و چهل هزار درجه بدرجاتش افزوده مي گردد.
دوري و دوستي
در مكاتبه منسوب باميرالمومنين (ع) بعمال خود چنين است (مروالا قارب ان يتزا و روا و لا يتجاوروا) مرحوم نراقي در معراج السعاده در شرح اين جمله چنين مي نويسد، امر كنيد خويشاوندان را كه بديدن يكديگر روند اما با هم همسايگي نكنند، چه همسايگي باعث بغض و حسد و قطع رحم گردد، و اين امري است مشاهد، همچنانكه در اكثر اهل روزگار مي بينيم كه چون خويشان از يكديگر دور مي باشند دوستي ايشان با يكديگر بيشتر و شوق آنان بيكديگر افزون تر است آري مثلي است مشهور، دوري و دوستي.
صله ارحام روحانيه
بر اهل بصيرت پوشيده نيسن كه انسان بحسب استعداد داراي دو جهت و جنبه است روحاني و جسماني، براي پيدايش و تكميل جهت مادي، سببش پدر و مادر است و سبب تحقق و پيدايش جهت روحانيت و تامين سعادت باقيه و زندگاني حقيقيه پدر روحاني يعني محمد (ص) و علي (ع) مي باشند كه به بركت محبت و تبعيت و اطاعت از ايشان و كمال تسليم و انقياد نسبت به آنها، خداوند و ربط و اتصال به مقام شامخ روحانيتشان را عنايت مي فرمايد و درحصن محكم روحانيت آقايان داخل گرديده، جنبه روحانيت او كه بالقوه بود فعليت پيدا مي كند و ابواب علوم و معارف برويش باز و چشمه هاي حكمت و حقائق در قلبش جاري و حيات طيبه انسانيه را درك خواهد نمود، اگر اين بزرگواران نبودند هيچگاه انسان از جهت حيواني و آثار حياتي دنيويه قدمي بالاتر نمي توانست گذاشت و از حيات انساني برخوردار نمي شد.
نعمت بعثت بالاترين نعمتها
تا شخص فرزند روحاني ايشان نگردد و از نعمت محبت وولايت بهره مند نشود، بزرگي اين نعمت را نخواهد دانست لذا در قرآن مجيد در ذكر هر يك از نعمتهاي عظميه الهيه تعبير بمنت گذاشتن خدا نشده مگر در نعمت بعثت اين پدر روحاني، كه مي فرمايد هر آينه خداوند بمومنين منت گذارد كه در بين ايشان پيغمبري را برگزيد كه آيات خدا را برايشان مي خواند و اياشن را پاكيزه و كتاب و حكمت را يادشان مي دهد هر چند پيش از اين در گمراهي آشكاري بودند. (سوره 3 آيه 158)
ولايت قابل قياس نيست
مرويست كه يونس بن عبدالرحمن بحضرت صادق (ع) عرض كرد ولايت شما اهل بيت و آنچه را كه خداوند از حق شما به من شناسانيد نزد من از دنيا و آنچه در آنست بهتر است پس آن حضرت خشمناك شده فرود را درست قياس نكردي، آيا دنيا غير از اينكه چيزيبخوري و چيزي بپوشي، چيز ديگري است؟ دنيا چيست كه بگوئي ولايت اهل بيت از آن بهتر است، اما بسبب محبت ما زندگاني جاودان براي تو است (سفينه البحار جلد 2 ص 691)
در بحث عقوق والدين مختصري از حق پدر روحاني ذكر شد هر چند كسي از عهده حق والدروحاني بر نخواهد آمد و چاره اي جز اقرار بعجز و اعتراف بقصور و تقصي در مقابل آن حضرات نيست.
ارحام روحاني كيانند؟
نكته اي كه در اين مبحث تذكرش لازم است صله روحاني است چنانچه كساني كه از راه والدين جسماني بشخص نسبت پيدا مي كنند مانند برادر، رحم است وصله اش واجب، و قطعش حرام است، همچنين هركس از طرف والد روحاني بشخص نسبت پيدا كرد رحم روحاني وصله اش واجب و قطعش حرام است، كساني كه از طريق پدر روحاني منسوبند دو طايفه اند اول اولاد هاي جسماني آن حضرت يعني سلسله جليله سادات، دوم مومنين و شيعيان يعني كساني كه فرزند روحاني آن حضرت شده باشند كه همه با هم برادرند و در قرآن مجيد مي فرمايد، بدرستيكه مومنين برادر يكديگرند (سوره 49 ايه 10) زيرا كه همه به يك پدر روحاني مي رسند.
حقوق سادات
در اين قسمت بذكر آنچه علامه حلي در آخر كتاب قواعد الاحكام كه براي فرزندش فخر المحققين تاليف فرموده نوشته است اكتفاء ميشود.
مي فرمايد بر تو باد بصله ذريه طاهره علويه، بدرستيكه خداوند تاكيد فرموده سفارش درباره آنها را و دوستي ايشان را اجر رسالت و ارشاد رسول الله (ص) قرار داد، و در قرآن مجيد فرمود، بگو اي پيغمبر (ص) بر ارشاد و رسالتم مزدي از شما نمي خواهم، مگر دوستي بستگانم را، و فرمود پيغمبر اكرم 0ص) بدرستيكه من شفاعت مي كنم چهار طايفه را هر چند با گناه اهل دنيا باشند.
1- مردي كه ذريه مرا ياري كرده باشد
2- كسي كه در موقع شدت به آنها مالي داده باشد.
3- كسي كه ذريه مرا بزبان و دل دوست داشته باشد.
4- كسي كه در انجام حوائج ايشان در وقتي كه گرفتار دشمن و رانده و آواره شده اند، سعي كرده باشد.
آنان كه به پيغمبر حق دارند
و حضرت صادق (ع) فرمود چون روز قيامت شود منادي ندا كند مردم ساكت شويد و بدرستيكه محمد (ص) مي خواهد با شما سخن گويد، پس همه ساكت مي شوند آن حضرت مي ايستد و مي فرمايد اي مردم هر كس خدمتي براي من انجام داده يا منتي بر من دارد يا خيري بمن رسانيده بر خيزد تا تلافي كنم پس مي گويند پدران و مادران ما بفداي تو باد كدام خدمت، كدام منت، كدام خير نزد ما است؟ بلكه منت و نعمت و خير، براي خدا و رسولش بر جميع خلق است.
خدمت بسادات تلافي مي شود
ميفرمايد بلي هر كس جاي داده و در برگفته يكي از ذريه مران يا به ايشان نيكي نموده يا ايشان را پوشانيده يا ايشان را سير نموده، برخيزد تا تلافي كنم، جمعي كه اين اعمال از آنها سرزده بر مي خيزند، پس ندا مي رسد اي حبيب ما محمد (ص) تلافي اعمال آنها را بدست تو قرار داديم هر جاي از بهشت مي خواهي آنها را جاي ده، پس آن حضرت ايشان را در وسيله كه مقامي است در بهشت در همسايگي محمد و آل (ص) بطوريكه بين ايشان و حضرات حجابي نيست، جاي مي دهد.
حقوق برادران ايماني
اخباري كه درباره حقوق برادران ايماني رسيده بسيار و بذكر بعضي از آنها اكتفاء مي شود.
معلمي بن خنيس از حضرت صادق (ع) پرسيد حقوق برادران ايماني چيست؟ حضرت فرمودند: براي مومن هفت حق واجب است كه اگر كسي يكي از آنها را اداء نكند و ضايع سازد از ولايت و اطاعت خداوند خارج شده و از پروردگار بي بهره خواهد بود.
معلي عرض كرد آن هفت حق چيست؟ فرمود مي ترسم كه ياد بگيري و به آن عمل نكني، عرض كرد لا قوه الا بالله آنگاه فرمود، اول آنها كه از همه آسانتر است اينست كه آنچه را براي خود دوست مي داري براي او هم دوست بداري و آنچه را براي خود بد مي داري براي او هم بد بداري. (كافي)
دوم اينكه بپرهيزي از اينكه او را بسخط و غضب در آوري و طلب كني رضايتش را و اطاعت كن امرش را.
سوم اينكه او را بجان و مال و زبان و دست و پايت ياري كن.
چهارم اينكه راهنما و خبر دهنده او به آنچه صلاح اوست باشد.
پنجم اينكه سير نباش در حالي كه او گرسنه است و با تشنگي او سيراب مباش و با برهنگي او پوشيده مباش.
ششم آنكه اگر خادمي داري براي انجام حوائج او بفرستي.
هفتم آنكه قسم او را بپذيري و دعوتش را اجابت نمائي اگر مريض شو او را عيادت نمائي و اگر بميرد تشييع جنازه اش كني و هرگاه بفهمي حاجتي دارد پيش از آنكه اظهار نمايد برانجام دادن آن پيشي بگيري.
زيارت مومن صالح زيارت امام است
حضرت رضا (ع) فرمود: كسي كه نمي تواند به زيارت ما اهل بيت (ع) بيايد پس زيارت كند نيكان از دوستان ما را ، كه ثواب زيارت ما برايش ثبت مي شود و كسي كه بخواهد بما صله نمايد و نتواند، پس بيكي از نيكان از دوستان ما صله نمايد، كه برايش ثواب صله ما ثبت مي شود (بحار الانوار).
و چون اكرام يا اهانت به برادران ايماني اكرام و اهانت به پدر روحاني است، آثار عظيمه اي بر اكرام يا اهانت به مومن ذكر شده كه براي جلوگيري از اطناب كلام از تفصيل آن خودداري مي شود، خداوند ما را با اداء حقوق موفق بدارد.
8- خوردن مال يتيم
هشتم از گناهان كبيره، خوردن مال يتيم يعني طفلي كه بحد بلوغ نرسيده و پدرش مرده است مي باشد.
حضرت رسول و حضرت امير (ع) و حضرات كاظم و رضاو جواد عليهم السلام خودرن مال يتيم را از گناهان كبيره شمرده اند و از گناهاني است كه خداوند وعده آتش بر آن داده بلكه تصريح بكبيره بودن آن فرموده و مي فرمايد: بدرستيكه آنان كه به جرات مي خورند و تلف مي نمايند اموال يتيمان را از روي بيدادگري و ستم، جز اين نيست كه در شكم هاي خويش آتشي را مي خورند (يعني پر مي سازند شكم هاي خود را به چيزي كه ايشان را به آتش جهنم مي كشاند) و زود باشد كه در آتش افروخته شده اند انداخته شوند (سوره 4 آيه 12) در تفسير كبير مذكور است كه روز قيامت خورنده مال يتيم كه به محشر وارد مي شود آتشي از درون او زبانه مي كشد و دود از دهان و بيني و گوش و چشمش بيرون مي آيد به اين نشانه همه كس او را مي شناسد كه خورنده مال يتيم است و جمله سيصلون سعيرا نهايت تهديد است تا معلوم شود كه خوردن مال يتيم سبب تام براي داخل شدن در آتش جهنم است نه سبب ناقص ضعيفه، بلكه كبيره اي است از كبائر عظيمه.
و نيز مي فرمايد، و مالهاي يتيمان را اي اولياء و اوصياي آنها كه به حكم ولايت يا وصايت بر آنان تسلط داريد به ايشان بدهيد، يعني در حال كوچكي برايشان انفاق كنيد و تنگ نگيريد و بعد از بلوغ همه را به آنها تسليم نمائيد و بدل نگيريد ناپاك و را به پاك يعني مال حرام را كه ملك يتيمان است به مال حلال كه متعلق بخود شما است بدل مگيريد، مراد آنست كه نيك از مال يتيم را كه در حق شما خبيث است فرا مي گيرد، و رها مكنيد مال پستي را كه نسبت به شما طيب و پاكيزه است.
خلاصه دست درازي به مال يتيم نكنيد با اينكه مال پر قيمت او را برداريد و بجايش مال كم قيمت و پست خود را بگذاريد.
و مخوريد و منتفع نشويد به مال يتيمان در حالي كه با مال خود، آنرا داخل كنيد بدرستيكه خوردن مال يتيم يا تبدل يا خيانت در آن نزد پروردگار گناهي بزرگست (سوره 4 آيه 2)
در اين آيه بكبيره بودن اين گناه بزرگ تصريح شده است.
تلافي به مثل خواهد شد
از حضرت صادق (ع) مرويست كه فرمود، خدايتعالي در خوردن مال يتيم وعده دو عقوبت داده است، اخرويه و دنيويه اما عقوبت اخرويه آتش جهنم است اما عقوبت دنيويه، هر كس به يتيمان مرده ستم نمود و مال آنها را تلف كرد بتيمان او هم ظلم خواهد شد، يعني هر معامله كه با يتيمان مردم كرد باولادش پس از مرگش خواهد شد، چنانكه باين مطلب در قرآن مجيد اشاره مي فرمايد كه بايد بترسند آنانكه بعد از خود فرزندان ضعيف و عاجز بگزارند از بينوائي و ضايع شدن ايشان (وسائل كتاب تجارت باب 99 ص 557).
و اين امري است به اوصياء يتيمان كه در كارشان بترسند و در حقوق آنان كاري كنند كه بعد از آنان بخواهند بفرزندانشان انجام گيرد.
بعد مي فرمايند بپرهيزيد از مخالفت خداوند و بايد سخن راست و درست بگويند، يعني با ايتام مانند اولاد خود بشفقت و مهرباني حرف بزنند.
آنچه از معني آيه ذكر شد از حضرات اميرالمومنين (ع) و صادق (ع) و رضا (ع) مروي است و وجوه ديگري هم در تفاسير ذكر شده است.
از حضرت اميرالمومنين منقولست كه فرمود بدرستيكه خورنده مال يتيم زود است وبال كارش در دنيا باولادش برسد و خودش بسزايش در آخرت مي رسد (بحارالانوار)
و باز از همان حضرت مرويست كه فرمود، درباره اولاد ديگران نيكي كنيد تا باولادتان پس از شما نيكي كرده شود. (بحارالانوار)
پس يكي از آثار ظلم به يتيمان مردم وخوردن مال آنها ظلم شدن به يتيمان ظالم است و كسي كه از اين موضوع مي ترسد بايد از ستم به يتيمان ديگران خودداري نمايد.
از حضرت صادق (ع) مرويست كه فرمود كسيكه ظلم نمايد، خداوند ستم كننده اي را بر او يا بر اولاد او يا بر اولادش مسلط مي فرمايد (كافي)
و بال ظالم بر اولادش با عدل منافاتي ندارد
اگر گفته شود كسي كه ظلم نموده و مال يتيم را خورده بچه هاي اوچه تقصيري دارند كه گرفتار نكبت عملش گردند؟ و به ظلم ظالم مبتلا شوند و اين بر خلاف عدل است.
جواب آنست كه معني مسلط فرمودن خدا ظالم را بر اولاد اين شخص آنست كه خداوند مانع نمي شود و جلوگيري نمايند از كسي كه بخواهد به فرزند آن ظالم ستم كند زيرا جلوگيري از ظلم به اولاد تفضل و احساني است كه خداوند به پدر مي نمايد و چون پدر ظالم به يتيمان بوده استحقاق اين تفضل را ندارد.
حضرت صادق (ع) فرمود اگر پدر صالح باشد خداوند اولادش را به سبب صلاح او محافظت مي فرمايد (يعني تفضلي است كه به پدر مي فرمايد) چنانچه در سوره كهف فرمود، اما آن ديوار كه حضرت خضر مشغول تعمير آن شد، پس مال دو پسر يتيم از اهل شهر بود و در زير آن گنجي از مال آن دو يتيم بود و پدر ايشان مرد صالحي بود، پس خدا خواست كه ايشان بمرتبه بلوغ رسيده و گنج خود را بيرون آورند و اين حفظ مال آن دو يتيم رحمت و تفضلي از پوردگارت بوده براي اينكه پدر آنها صلاح مي باشد). (سوره 18 آيه 81)
پس صالح بودن پدر سبب تفضل الهي نسبت به فرزندانش مي شود چنانچه ظالم بودنش سبب منع اين تفضل است. (تفسير علي بن ابراهيم قمي)
اخبار درباره اين گناه
حضرت صادق (ع) فرمود از جمله گناهان كبيره خوردن مال يتيم از روي ستم است. (بحارالانوار)
و حضرت باقر (ع) روايت مي كند از جدش رسول خدا (ص) كه فرمود روز قيامت جمعي محشور مي شوند در حالي كه شعله آتش از دهان آنها خارج مي شود گفتند يا رسول الله اينها چه كساني هستند؟ فرمود كسانيكه از روي ستم مال يتيمان را مي خورند (بحارالانوار)
از حضرت رضا (ع) پرسيده شد كمترين چيزي كه بسبب آن خورنده مال يتيم داخل آتش جهنم مي شود، چيست؟ حضرت فرمودند:” اندك و بسيارش در اين معني يكسان است، هرگاه قصدش اين باشد كه به آنان پس ندهد (بحارالانوار).
و نيز از حضرت رسول (ص) مرويست كه فرمود در ليله المعراج، جمعي را ديدم كه شكمهايش از آتش پر بود و از دبر ايشان آتش بيرون مي آيد، از جبرئيل پرسيدم اينها چه كساني هستند، گفت خورندگان مال يتيم بنا حق . (وسائل الشيعه كتاب التجاره باب 99).
مرگ طلبكار و بچه هاي كوچك
اگر طلبكار كسي بميرد و داراي اولاد كوچك باشد، اگر آن بدهي را در وجه آنها كارسازي نكند البته به مقدار سهام صغار، از خورندگان مال يتيم بشمار خواهد رفت زيرا به مرگ پدر اموالش بفرزندانش منتقل مي شود.
چشم درد اميرالمومنين (ع)
حضرت اميرالمومنين (ع) به چشم درد سختي مبتلا شدند، بطوريكه صداي ناله آن حضرت بلند شد، رسول خدا بعيادت ايشان آمده فرمود اين ناله در اثر كم صبري است يا شدت درد است؟ عرض كرد، هيچ وقت باين شدت دردي عارض من نشده بود حضرت خبر وحشتناكي ذكر فرمود كه اميرالمومنين (ع) چشم درد را فراموش كرد، آن خبر اين است.
خبر وحشتناك
بدرستيكه عزرائيل وقتيكه براي گرفتن جان كافري مي آيد، سيخهائي از آتش همراه اوست، پس به آنها جان او را مي گيرد، پس جهنم صيحه مي زند، اميرالمومنين (ع) راست نشست و گفت يا رسول الله (ص) حديثي را كه فرموديد تكرار فرمائيد كه درد چشم را فراموش كردم از ترس اين خبر، آيا از امت شما هم كسي هست كه به اين كيفيت معذب شده و بميرد فرمود آري، سه طايفه از مسلمانان كه اين قسم جان مي دهند: حاكم ظلم كننده خورنده مال يتيم بنا حق، شهادت دهنده بدرو (سفينه البحار جلد 2 ص 731)
احسان به يتيم
چنانچه ظلم به يتيم عقوبتهاي دنيويه و اخرويه دارد همچنين احسان به يتيم هم داراي اجرهاي دنيوي و اخروي است مخصوصا نسبت به نگهداري و تكفل يتيم هم روايات زيادي رسيده كه به بعضي از آنها اشاره مي شود.
از حضرت صادق (ع) مرويست كه فرمود، كسي كه كفالت و محافظت يتيم نمايد خداوند بهشت را بر او واجب مي فرمايد، چنانچه جهنم را براي خورنده مال يتيم واجب فرموده. (جلد 16 بحارالانوار صفحه 120)
و رسول خدا (ص) فرمود من و كفالت كننده يتيم با هم در بهشت خواهم بود مانند اين دو انگشت و اشاره به انگشت شهادت و انگشت وسط خود فرمود، يعني بين من و او جدائي و حجابي نيست. (جل 16 بحار الانوار صفحه 199)
و نيز فرمود هرگاه يتيم بگريد براي گريه اش عرش خدا بلرزه مي آيد، پس خداوند مي فرمايد اي ملائكه شاهد باشيد هر كس او را ساكت نمود و راضي و دلخوش كرد بر من است كه او را در قيامت خوشنود نمايم.
و از آثار دست كشيدن بر سر يتيم از روي ترحم، برطرف شدن مرض قساوت قلب است چنانچه در چندين رويات ذكر شده است و احاديث وارده در اين باب بسيار و در آنچه گذشت كفايت است.
اولياء صغير
پسري كه پانزده سالش تمام نشده و دختري كه نه سالش تمام نشده نسبت بمالش محجور عليه است يعني هيچ نوع تصرفي در مال و ذمه اش نمي تواند انجام دهد و حق تصرف در اموالش و همچنين صلاحديد كارش منحصر بولي است ولي شرعي صغير در مرتبه اولي فقط و فقط پدر يا جد پدري اوست و مادر يا جد مادري و برادر و عموها و ديگران شرعا ولايتي ندارند.
در مرتبه دوم، يعني در صورتيكه پدر يا جد پدري مرده باشند، ولي شرعي كسي است كه پدر يا جد پدري او را بر صغار قيم قرار داده باشند.
در مرتبه سوم يعني با نبودن پدر و جد پدري و تعيين نكردن قيم، ولي او حاكم شرع است يا كسي كه حاكم او را قيم بر صغار قرار دهد.
در مرتبه چهارم يعني در صورتيكه حاكم شرع هم نباشد پس امر صغير بعد ول مومنين است كه در محل خودش ذكر شده.
قيم بر صغير هر نوع معامله و تصرفي كه صلاح و صرفه صغير در آن باشد مي تواند انجام دهد.
نسبت بخوراك و لباسش نبايد سخت گيري نمايد البته زياده روي هم حق ندارد بكند بلكه ميانه روي را از دست نداده با ملاحظه عادت و شان طفل برايش تهيه كند.
لباسي را كه براي صغير تدارك مي كند واجب است حساب آنرا عليحده از مال صغير محسوب داشته و حق ندارد آنرا با لباس عائله اش مخلوط نمايد.
ولي نسبت بخوراك يتيم واجب نيست كه از مال خودش عليحده طعام تهيه نمايد بلكه جايز است او را جزء عائله خود و از جمله ايشان محسوب داشته بهمان نسبت از مال يتيم بردارد مثلا اگر طعامي كه تدارك نموده ده تومان شده و عائله اش نه نفرند و با صغير ده نفر مي شوند يك تومان سهم صغير را از مالش مي تواند بردارد. و اگر سهم صغير را كمتر حساب كند بهتر و به احتياط نزديك تر است.
و غالبا اختلاط صغير در خوراك بنحوي كه ذكر گرديد به صرفه اش نزديكتر است تا از مالش مستقلا خوراك تهيه كنند.
بلي در صورتيكه از جهت خوراك تفاوت زيادي بين يتيم و عائله اش كما و كيفا باشد، مانند اينكه خوراك صغير نصف خوراك عائله اش هست كما و كيفا باشد، مانند اينكه خوراك صغير نصف خوراك عائله اش هست يا اينكه مثلا صغير گوشت و برنج نمي خورد البته در اين صورت اختلاط مشكل است و بايد رعايت صرفه و صلاح صغير را در هر حال بنمايد.
چنانچه در قرآن مجيد در آيه 220 از سوره البقره تذكر مي فرمايد در شان نزول آن گفته شده كه پس از نزول آيه تحريم خوردن مال يتيم و شدت عقوبت آن مسلمانان سخت برخود ترسيدند و از بيم عذاب الهي نزديك يتيمان و اموال ايشان نمي شدند و اگر كسي سرپرست يتيمي بود او از عائله اش جد امي كرد و خوراكش را جداگانه تهيه مي نمود و اگر از خوراكش چيزي زياد مي آيد به آن دست نمي زد تا فاسد مي شد، پس در حرج و زحمت واقع شدند و از رسول خدا (ص) تكليف خود را درباره ايتام سئوال نمودند، خدايتعالي اين آيه را فرستاد كه از كيفيت معيشت يتيمان از تو مي پرسند بگو بصلاح آوردن حال اياشن و محافظتشان از پرهيز و دوري كردن از آنها بهتر است و اگر با آنها مخالطه كنيد و طعام خود را با ايشان خلط كرده در خوردن به آنها شريك شودي، پس ايشان برادران ديني شما هستند (و از حق برادران ديني مخالطت است) و خدايتعالي تباه كننده مال يتيمانرا از اصلاح كننده آن مي داند. (سوره 2 آيه 220)
اگر قيم ثروتمند است مجانا كار كند
قيم صغير اگر غني و در معيشت خود بي نياز است، احتياط آنست كه تبرعا و مجانا كارهاي صغير را انجام دهد و بهمان اجر و پاداش اخروي كه خدايتعالي وعده داده قناعت نمايد چنانچه در قرآن مجيد دستور مي فرمايد (سوره 4 ايه 6)
اقل الامرين احوط و اولي است
اگر قيم فقير باشد در مقابل زحمتي كه براي يتيم مي كشد اجري دارد، و در تعيين حق او سه قول استن بعضي از فقهاء فرموده اند اجره المثل را حق دارد بردارد يعني رجوع بعرف مي شود هر قدر كه عرف اجرت او قرار داد مي تواند برداشت نمايد، بعضي ديگر فرموده اند بمقدار كفايت و رفع حاجتش مي تواند بردارد نه زيادتر.
بعضي ديگر فرموده اند اقل الامرين را حق دارد، بعضي اگر اجره المثل از رفع حاجتش كمتر است اجره المثل و اگر رفع حاجتش كمتر از آن باشد بهمان اكتفاء نمايد و اين قول سوم احوط و اولي است.
تا به حد رشد نرسد نمي شود مالش را باو داد
صغير تا بسن بلوغ نرسد و داراي رشد نشود جايز نيست مالش را به تصرفش دهند و اگر قيم مخالف اين حكم را نمود يعني مال صغير را به تصرفش داد و احيانا مال تلف شد ولي طفل ضامن است، و پس از بلوغ و رشدش (سوره 4 آيه 6) واجب است عوض آن را به يتيم بدهد و همچنين ساير اموالش را.
نشانه هاي بلوغ از نظر شرع
بلوغ بيكي از اين سه چيز شناخته مي شود.
1- تمام شدن پانزده سال قمري در پسر و نه سال در دختر.
2- روئيده شدن موي زير برعانه.
3- خارج شدن مني باحتلام يا غير آن.
رشد چيست؟
رشد عبارت از عقل معاشي است كه يتيم خودش از عهده امور زندگاني خود بر آيد و در معاملات فريب نخورد و در نگهداري مال خود و صرف كردنش در محل خود كاملا مانند ساير عقلا باشد، با اين دو شرط يعني بلوغ و رشد، واجبست ولي، مالش را به او مسترد دارد.
با سلام جهت استفاده از مطالب صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد و لطفاً لينك ما را در وبلاگ يا وبسايت خود قرار دهيد و به دوستان خود معرفي نماييد باتشكر - مديريت وبلاگ
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.